خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنانکه که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنانکه این گوهرها را در دامن خود پروراندند.امام خمینی(ره)
بار خدايا توانائيم ده تا در اين جبهه ها تزكيه شوم و بوسيله اين تزكيه به تو نزديك گردم.شهيد غلامرضا حسين پور
 
 

پیوندها

 
 

 
انتخاب
امتیاز کاربر: / 1
بدخوب 
نوشته شده توسط گروه تفحص لنگرود   
شنبه 30 مهر 1390 ساعت 11:13

انتخاب

 

شهید احمد پور کریمی

 

خاطره از زبان پدر شهید:

کمک به مردم براش شب و روز نداشت. اگه کسی پاهاش داس و تبری می خورد اونو رو کولش می گذاشت و از کوه پایین می آورد تا با یه وسیله نقلیه ای اونو به بیمارستان برسونه. اون موقع ها وسیله نقلیه به مثل امروز زیاد نبود. مسیر کوه تا پایین هم همش جنگل بود برامون جای تعجب داشت و وقتی ازش می پرسیدیم چرا اینقدر خودشو به سختی میده؟ می گفت: شاید خدا به رحم کرد.

از همرزمش شنیدیم (علی محبوبی): به مأموریت رفته بودیم و داخل غار یک نفر فریاد می زد احمد جان به دادم برس پایم گلوله خورده، احمد می گفت: جناب سروان اجازه دهید من بروم و آن زخمی را روی دوشم بگذارم و بیاورم. جناب سروان می گفت: عراقی ها پشت غار هستند تو کجا می خواهی بروی؟ اینجا دشت و صحراست حتماً تو را می بینند. اما احمد می گفت: من می توانم کولش کنم و بیاورم. جناب سروان مخالفت می کرد. بالاخره موافقتش را جلب کرد و تو یه لحظه از ما جدا شد و رفت که زخمی رو کول کنه بیاره. چند لحظه بعد از رفتنش خمپاره ای پشت سرش خورد که نفهمیدم چی شد؟ احمد دیگه برنگشت. خدا انتخابش کرده بود.

حالا می تونم بگم زمانیکه پسرم مریضی را کول میکرد و به جاش می گفت شاید خدا به من رحم کنه منظورش به دست آوردن شهادت بود.

 

 

آخرین به روز رسانی در شنبه 30 مهر 1390 ساعت 11:21