خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنانکه که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنانکه این گوهرها را در دامن خود پروراندند.امام خمینی(ره)
بار خدايا توانائيم ده تا در اين جبهه ها تزكيه شوم و بوسيله اين تزكيه به تو نزديك گردم.شهيد غلامرضا حسين پور
 
 

پیوندها

 
 

 
شهید حمید فتحی مقدم
امتیاز کاربر: / 1
بدخوب 
نوشته شده توسط گروه مصاحبه   
سه شنبه 09 اسفند 1390 ساعت 13:22

 

نام پدر: قاسم

تاریخ تولد: 20/06/1348

تاریخ شهادت: 15/03/1367

محل شهادت: شلمچه

 

گفتگو با مادر شهید فتحی مقدم :

پنج تا پسر دارم دو تا دختر. حمیدم فرزند سوم من بود وضع مالی اصلا خوبی نداشتیم پدر حمید کشاورز بود  حمید تا پنج سالگی بخاطر جثه کوچکی که داشت  نمیتونست راه بره  اون خیلی بازیگوش بود  تو مدرسه با بچه ها توپ بازی میکردند همیشه مدیر از دستشون عاصی بود  دوست داشت بزرگ شد معلم قرآن بشه  قرآن خوندن رو از پدربزرگ مادریش یاد گرفته بود  حمید همیشه تو کار کشاورزی به من کمک میکرد  و اگه پولی هم داشت اون رو خرج بسیج میکرد  با شهید مهدی خوش سیرت خیلی دوست بودند همیشه باهم به مسجد میرفتند تا اینکه خواست به جبهه بره من اصلا موافق نبودم  ولی اون میگفت مگه خون من از جوونای مردم رنگین تره همیشه میگفت مادر برام دعا کن شهید بشم طوریکه یه دفعه عصبانی شدم و دعواش کردم ولی اون هیچی نگفت  .... حمید خیلی کتاب میخرید  و کتاب خوندن رو دوست داشت وقتی به جبهه رفت تو چهارسال فقط دو دفعه مرخصی اومد  دوستاش از نحوه شهادتش میگفتن که سر کوه بود که قلبش تیر خورد  و چون افتاده بود دندوناشم شکسته بود.و حمیدم رفت و من بعد این همه سال هنوزم نمیتونم جای خالیشو فراموش کنم.

آخرین به روز رسانی در يكشنبه 03 ارديبهشت 1391 ساعت 14:38