خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنانکه که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنانکه این گوهرها را در دامن خود پروراندند.امام خمینی(ره)
بار خدايا توانائيم ده تا در اين جبهه ها تزكيه شوم و بوسيله اين تزكيه به تو نزديك گردم.شهيد غلامرضا حسين پور
 
 

پیوندها

 
 

 
كتابخواني !on line
امتیاز کاربر: / 1
بدخوب 
نوشته شده توسط گروه بصائر   
جمعه 20 آذر 1388 ساعت 21:46

به كتابخانه  ! on line  خوش آمديد.

 شما هم با دومين جلسه كتابخواني ما همراه شويد قول  ميدهيم زياد وقتتان را نگيريم!!

سلام زيادي كرده‌اي ، اما هيچ جا مثل سرداب نيست.سرداب سامراء كه مي‌روي،انگار                   خانه‌ي امام زماني... «السلام علیك حین تقوم، السلام علیك حین تقعد، السلام علیك حین تقرء، السلام علیك حین تصلی، السلام علیك حین تقنت...انگار همان جا،روبه رويت ، دارد نماز مي‌خواند . 

 

        كتابهاي زير در دومين جلسه كتابخواني مطالعه گرديد.  

 

       1   .     آشتي با امام زمان(عج) /محمد شجاعي- نشر محيي.

    2 .    حكومت جهاني مهدي(عج)/آيت ا... مكارم شيرازي.-{ويرايش 3}- نسل جوان،1380

   3. آموزش ترجمه‌و مفاهيم نهج البلاغه با موضوع اتحاد ملي وانسجام اسلامي(حكمتها)/مهدي محموديان- فراهنگ انديشه،1386

3

 

«هوالهادي»

اولين مبحث ما : آشتي با امام زمان 1

 

مقدمه :قهر يا ارتباط ضعيف است كه موجب شده ،باوجودسال‌ها عبادت و كارهاي خير،در نظام فردي با اين همه مشكلات دروني و تاريكي‌ها و گرفتاري‌هاي اخلاقي و روحي ومعنوي روبه رو باشيم و هنوز قلبمان گرفتار كسالت ،قساوت و گناه باشد. آيا اگر با روح اسلام و محور دين يعني وجود مقدس بقيه‌ا... الاعظم اروحنا له فداه ارتباطي صحيح و صميمي و در خور ارتباط يك فرزند با پدرش يا يك شيعه وامامش داشتيم ،داراي چنين وضعي بوديم؟ آيا ما نبايد در دينداري و كيفيت ارتباطمان با حضرت شك كنيم.آ‌يا اين كارهاي ما،مورد رضايت و تأييد حضرت هست؟ بهتر است ،جواب را در درون خودمان جستجو كنيم. 

مراحل حيات انسان:حيات انسان به سه مرحله تقسيم مي‌شود؛

1)مرحله قبل از دنيا          2)مرحله دنيا           3)مرحله پس از دنيا 

در مرحله اول انسان در اوج كمالات وجودي و سعادت بوده است،زيرا حقيقت او از روح خداست و در نزد پروردگار هيچگونه ضعف و نقص و محدوديتي وجود ندارد.بنابراين او در اوج خوشبختي بوده است.در مرحله دنيا او در عالم طبيعت با محدوديتها،ضعف‌ها،نقص‌هاي بي‌شماري روبرو شده كه از همه آنها بيزار و فراري است،زيرا عالم طبيعت كه قبلاً هيچ محدوديتي براي او نداشته ،حال حكم زندان را دارد دقيقاً به همين علت دائماً‌ تلاش مي‌كند محدوديت ها و ضعف‌ها را از خود دور كند تا بتواند به وضعيت اوليه‌اش كه نامحدودي و اوج قدرت و آزادي بود،برسد،زيرا فقط در اينصورت به همان خوشبختي اوليه نايل مي‌شود و تا به آن نرسد آرام وقرار ندارد.پس خوشبختي حقيقي انسان آنست كه او به همان وضعيت قبل از دنياي خود بازگردد و در سايه‌ي رحمت بي‌نهايت خداوند،آن حيات با عظمت و طيبه‌ي خود را درك كند.و چون انسان موجودي مختار است ؛پيمودن مسير خوشبختي نيز به اختيار و اراده خود اوست يعني نمي‌توان با كراهت او را به اين مسير راهنمايي كرد. بر خداوند واجب است كه راه خوشبختي و طريقه پيمودن اين راه را به انسان نشان ‌دهد تا انسان با تشكر از خداوند و پيمودن مسير،به سعادت ابدي برسد.و آيا انسان‌ها همگي اين مسير را طي مي‌كنند يا نه؟به اختيار و خواست خود آن هاست. 

«إنّا هَدَينَاهُ السَّبيلَ إمّا شاكِراً وإمّا كَفُوراً» ما به حقيقت راه را به انسان نمايانديم،خواه شكر اين نعمت را به جاي آورد و خواه ناسپاسي كند. حقيقت انسان:انسان موجودي بسيار با عظمت و گرانقدر است كه ارزش وجودي او را جز خداوند و معصومين(عليهما سلام)و تعداد محدودي از پرورش يافتگان مكتب آن‌ها هيچ‌كس به درستي به طور كامل نمي‌داند.اين موجود با عظمت،خود هدف خلقت بسياري از مخلوقات ارزشمند خداست. 

«هوالذي خلق لكم ما في الارض جميعاً » اوست كسي كه تمام آنچه را كه در زمين است، براي شما خلق كرد.بنابراين حقيقت انسان يك حقيقت فوق طبيعي و غير دنيايي است كه از عوالم فوق طبيع به جسم و كالبد او تعلق گرفته است.انسان كه وجودي فوق طبيعي و الهي دارد،پس از اقامت موقت در زمين،به سوي اصل و حقيقت خود،يعني جايگاه روح الهي بازگشت صعودي دارد. «

إنا لله و إنا إليه راجعون» ما از خدائيم و به سوي او باز مي‌گرديم.

«إلُيَّ مرجِعكم» بازگشت شما به سوي من است.«إلَيهِ تُرجَعون » به سوي او باز مي‌گرديد.

«واتَّقوا يوماً تُرْجَعونَ فيه إلي‌ا...» بترسيد از روزي كه در آن به سوي خداوند باز مي‌گرديد.اعتقاد به بازگشت مستلزم اعتقاد به «آمدن»است.اگر بازگشتي هست،پس قبلاً آْمدني صورت گرفته است. 

 

دومين مبحث ما :  «مهدويت»2سلام زيادي كرده‌اي ، اما هيچ جا مثل سرداب نيست.سرداب سامراء كه مي‌روي،انگار خانه‌ي امام زماني. راحت مي‌گويي:

«السلام علیك حین تقوم، السلام علیك حین تقعد، السلام علیك حین تقرء، السلام علیك حین تصلی، السلام علیك حین تقنت...انگار همان جا،روبه رويت ، دارد نماز مي‌خواند .

                                

ما به چند دليل آينده‌ي جهان را روشن مي‌بينيم:

سير تكاملي جامعه‌ي انساني – شك نيست كه در يك نظر ابتدائي ،قرائن گواهي مي ‌دهد كه دنيا به سوي «فاجعه » پيش مي‌رود؛ فاجعه‌اي كه زاييده‌ي«ترك عواطف»؛ «افزايش فاصله ميان جوامع ثروتمندوفقير»؛شدت گرفتن اختلافات و برخوردهاي دولتهاي بزرگ و كوچك و مانند اينهاست.آگاهان بين المللي مي‌گويند: «تنها حجم بمبهاي هسته‌اي موجود در زرّاد خانه‌هاي دولتهاي بزرگ براي نابود ساختن تمام آباديهاي كره زمين- نه يك بار بلكه هفت بار-كافي است!در سران بزرگ امروز دنيا نيز «حس جاه طلبي» و «جنون قدرت»به اندازه‌كافي براي شروع چنين جنگي سراغ داريم!بنابراين ،مي‌توان پيش بيني كردكه در آينده‌اي نه چندان دور «فاجعه‌ي بزرگ» روي مي‌دهد و احتمالاً‌بشريت در يك جنگ وسيع اتمي،يا بر اثر فقر اقتصادي ناشي از انحصارطلبي قدرتهاي بزرگ ،يا پايان يافتن منابع انرژي و يا غيرقابل زيست شدن محيط زيست ،از ميان برود.ولي در برابر اينهمه بدبيني ابتدائي،مطالعات عميقتر نشان مي‌دهد آينده‌ي درخشاني در پيش است:

نخستين دليل منطقي براي اين موضوع ،قانون سير تكاملي جامعه ها است:

از آنروز كه انسان خود را شناخته،هيچگاه زندگي يكنواخت نداشته،بلكه با الهام از انگيزه‌  دروني- و شايد ناآگاه- كوشش داشته كه خود و جامعه‌ي خويش را پيش براند.چه از نظر مسكن،لباس،غذا،مركب،علم و دانش و ... و عجيب اينكه به هيچيك قانع نيست. و براي وصول به سطحي بالاتر و برتر تلاشي پيگير و خستگي ناپذير مي‌كند.پس عشق به تكامل در درون جان آدمي شعله ايست جاودانه و در حقيقت يكي از امتيازات بزرگ انسان كه او را از حيوانات و جانداران ديگر جدا مي‌كند،همين موضوع است.و اين نهاد بزرگ انسان را به سوي جامعه اي پيش مي‌برد كه «تكاملهاي اخلاقي» دركنار «تكاملهاي مادي» قرار گيرد.به سوي جامعه‌اي كه تنها «صلح و عدل» حاكم بر مقدرات انسانها باشد و روح تجاوزطلبي و استعمار كه مهمترين سد راه «تكامل مادي و معنوي اوست،در آن مرده باشد.ممكن است سؤال پيش بيايد تكاملهاي گذشته همه در جنبه‌هاي مادي صورت گرفته و دليلي نداردكه سيرتكاملي،معنويات را هم در برگيرد.اما پاسخ آن روشن است زيرا: اولاً : در تكاملهاي گذشته بسياري از اصول معنوي و انساني نيز يافت مي‌شوند.مثلاً اعتقاد بشر نخستين درباره‌ي «خدا» كه بصورت پرستش قطعات سنگ و چوب بود،شباهتي به درك يك دانشمند روشن ضمير يا يك حكيم عارف رباني امروز،ندارد.ثانياً: تكامل در همه جا تكامل است و عشقمان به آن هيچ حد و مرزي را نمي‌شناسد.از اين گذشته اصول مادي و معنوي از هم جدا نيستند. براي مثال روح ستيزه‌جويي و برتري طلبي و ...به همان اندازه زندگي مادي انسانها را به هم مي‌ريزد كه يك بمب اتمي پر قدرت! بلكه دومي بدون اولي به كار نخواهد رفت.اين است كه نخستين بارقه‌ي اميد براي وصول به آيند‌ه‌اي روشن و دنيايي پر از صلح و صفا و برادري و برابري در پرتو «قانون سير تكاملي جامعه‌ها» درنظرها پديدار مي‌شود.  

سومين مبحث ما : در محضر مولا علي(ع)3 

«لا تَرَي الجَاهِلَ إلَّا مُفْرِطاً أوْ مُفَرِّطاً»نادان را (خارج از دو حالت) نمي‌بيني يا اينكه(در اعمال و رفتارو اعتقاداتش) افراط و تندروي مي‌كند و يا اينكه كوتاهي مي‌كند. 

توجه: 1.       يكي از راه هاي شناخت جاهل و نشانه جهل و ناداني،افراط و تفريط در رفتارهاي افراد جاهل مي‌باشد بنابراين افراد جاهل،كساني هستند كه از علم و آگاهي و عقل و انديشه برخوردار نيستند و از دايره اعتدال و ميانه روي خارج و هميشه در حال افراط و تجاوز از حدود ومقررات الهي حركت مي‌كنند،يا در برنامه هاي خود كوتاهي مي كنند،مثلاً درمقابل صفت «شجاعت»يا ترسو هستند يا بي‌باك و متهور،نسبت به مسئله«غيرت»يا از شدت غيرت نسبت به خانواده خود دچار سوءظن و وسواس مي‌شوند يا كلاً به مسئله ناموس بي‌اعتنا هستند.در احترام به دوستان،يا چاپلوسي و تظاهر به احترام بيش از اندازه مي‌كنند يا خودخواه و خودرأي و از دوستان خود جدا و دور افتاده‌اند در مورد مسئله انفاق واحسان،يا خسيس هستند يا بدون حساب وبررسي موارد نيازمندي،بريز و بپاش مي‌كنند.

2.       حضرت علي(ع) در شناخت جهل مي‌فرمايد: «الجاهل لا يعرف تقصيره و لايقبل من النصيح له: جاهل و نادان ،عيوب و تقصيرات و كوتاهي‌هايش را نمي شناسدواگر فردخيرخواهي بخواهد او را نصيحت كند نمي‌پذيرد».

 

 

 

گروه بصائر(گروه تفحص سيره عملي شهداي انزلي)

«التماس دعا»

 

 

 

 

آخرین به روز رسانی در يكشنبه 09 خرداد 1389 ساعت 03:36