خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنانکه که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنانکه این گوهرها را در دامن خود پروراندند.امام خمینی(ره)
بار خدايا توانائيم ده تا در اين جبهه ها تزكيه شوم و بوسيله اين تزكيه به تو نزديك گردم.شهيد غلامرضا حسين پور
 
 

پیوندها

 
 

 
خدا حافظ برادر شهیدم
امتیاز کاربر: / 0
بدخوب 
نوشته شده توسط مدیریــــت   
يكشنبه 25 بهمن 1388 ساعت 16:46
خدا حافظ برادر شهیدم

 

 

سلام برادر شهيدم! راستی نامت چه بود؟ يادم رفته است.
سلام مرا هم به حضرت روح‌الله برسان! برادر شهيد من، راست است که شما هنوز زنده هستید؟
نکند تو ديگر برادر من نباشي؟
سلام برادر شهيد من!

برادر! امروز ديگر بر سر خواهرم چادري نيست تا که از خون سرخ تو دشمن شکنتر باشد!
برادر راستي، کربلا که اسطوره نبود، بود؟
سيدالشهدا را مي‌شناسي؟ من مايکل جکسون را مي‌شناسم، و هاکلبري فين را هم می شناسم! تو چطور؟ بيل گيتس را مي‌شناسي؟ نانسی راچه؟
برادرم در اين دوره زمانه، حرف از بازنگري در دين خدا هم زده ميشود، باورت می شود. براي خدا هم نسخه مي‌پيچند!
برادر!  آيا حواسش نبود چه ميگويد؟
از روزی که ابراهام لینکن ، اولین رئیس جمهور مقتول امریکا شهید کبیر شد ، من در باره تو شک کردم.
چه گفتی ؟ نمی شناسی؟ اشکالی ندارد. خودم برایت می گویم .
جونم برایت  بگوید  که در جنگ سیا و سفید امریکا و سر اینکه آیا اصلاً برده داری خوب است یا بد؟ اول با هم بحث شان شد. وقتی بحث شان بالا گرفت ، یکی زد و اونو کشت. یعنی شهیدش کرد.
بله برادر ؛ باورت می شه یک روزی ما همه جمع شدیم و با هم شدیم 21 میلیون و خیلی های دیکر تا یکی که خیلی خوب خوش بیان و خوش تیپ بود کردیم رئیس جمهور اسلامی اما باور نمی کردیم که الگوی او آقای شهید ابراهام باشد. اما مجبور شدیم باور کنیم . چون باید همرنگ جماعت می شدیم. وگرنه...
راستی یادش بخیر ! وقتی فهمیدیم عراقی ها با ما برادر بودند ولی ما که خبر نداشتیم. نا غافل  برادر کشی کردیم. بعد چون برادر متجاوزمان را کشتیم شدیم جنایت کار جنگی. پس باید محاکمه بشیم.
 هان ؟ چه گفتی برادر؟ زیاد حرف می زنم.
چه اشکالی دارد؟ این هم تو گفتی من شنیدم . حالا یک کمی من می گویم  و توبشنو. این به اون در. 
آری برادرم اينجا هوا گرگ و ميش است! البته نه به خاطر اينکه خورشيد هنوز سايه­ي گرمش را بر سرمان نگسترانيده است، بلکه به خاطر شبيه بودن ذاتي گرگها و ميشها! هم گرگها لباس ميش پوشيده‌اند و هم ميشها تابلوي ( من گرگ هستم ) بر گردنشان آويخته!
برادر شهيد من، اگر فانوس داري؟ لطفاً براي خودت نگه دار. من اين وضع را دوست دارم.
البته من تو را هم دوست دارم . اما نکند بخوایی از قاب عکست بيرون بيايي!
برادر شهيدم! بسيار دوستت ميدارم اما از من مخواه. مخواه که مانند تو بيانديشم و در انديشه شهادت باشم.
برادر اينجا آزادي انديشه است! راستي در ملک خدا هم آزادي هست؟
هان چه گفتی؟  نميفهمي چه ميگويم؟ می گویم  اين آزادي که ميگويم خيلي چيز خفني هستا! همه جا را گرگ و ميش ميکند ، حتي بهشت را!
برادر شهيدم!
راستي نامت چه بود؟ يادم رفته است ........شرمنده

 

آخرین به روز رسانی در سه شنبه 04 آبان 1389 ساعت 13:30