خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنانکه که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنانکه این گوهرها را در دامن خود پروراندند.امام خمینی(ره)
بار خدايا توانائيم ده تا در اين جبهه ها تزكيه شوم و بوسيله اين تزكيه به تو نزديك گردم.شهيد غلامرضا حسين پور
 
 

پیوندها

 
 

 
شهید کریمی در مدرسه 15 خرداد
امتیاز کاربر: / 4
بدخوب 
نوشته شده توسط گروه تفحص رشت   
سه شنبه 30 خرداد 1391 ساعت 10:35

به نام حق

محمد جواد کریمی[1] 

و لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر و العلم بماوضع الحق[2]

قیام 15 خرداد 42 مصادف با 12 محرم ، سر فصل مبارزات اسلامی ملت ایران علیه رژیم ستم شاهی پهلوی و نقطه ی عطفی در تاریخ مبارزات مستمر روحانیت شیعه به پیشوایی امام خمینی علیه رژیم طاغوتی پهلوی است. روزی که فصل جدیدی در تاریخ مبارزات ضد استبدادی و ضد استعماری ملت مسلمان ایران علیه استبداد پهلوی و حامیان غربی اش به ویژه نظام استکباری آمریکا در این سرزمین گشوده شد و سرانجام در 22 بهمن ماه  1357 با متلاشی شدن نظام 2500 ساله شاهنشاهی و استقرار جمهوری اسلامی به پیروزی رسید. به راستی شهید دیار ما ابوالحسن کریمی در آن روز ها چه می کرد؟ و چه احساسی داشت؟ و چه مقدار از آن قیام و پیشوای آن تأثیر پذیرفت؟ گذری کوتاه در زندگانی این شهید نشان می دهد که او در آن مقاطع تاریخی نوجوانی است که قریب به 15 بهار از عمر او می گذرد. سن تکلیف او مقارن و مصادف با مرجعیت امام خمینی است.

تقارن تکلیف مذهبی با تعهد تاریخی 

دانش آموز کلاس هشتم دبیرستان (نظام قدیم) که دوره ی تکلیف مذهبی وی با با انتخاب مرجعی بیدار و بصیر همراه می شود. انتخابی که سرنوشت سیاسی و انقلابی وی و آینده منطقه اش را رقم می زند. البته انتخابی متفاوت با دیگر انتخاب ها ، حتی انتخاب مرجع تقلید توسط نوجوانان در آستانه تکلیف، چرا که انتخاب روح الله به مرجعیت، در کنار پذیرش رسالت و مسئولیت تبلیغ و ترویج و مواضع و دیدگاه های معظم له تبعات سیاسی و امنیتی خاص خود را نیز در دوران اختناق رژیم پلیسی پهلوی به دنبال داشت.

اهمیت این انتخاب خطیر آنگاه روشن می شود که بدانیم در آن روزگار غیر از امام روح الله الموسوی الخمینی (ره)، مراجع بزرگ و آیات عظام دیگری در نجف و قم حضور داشتند و برخی از آنان نیز توسط عالمان و روحانیون بلاد از جمله علمای گیلان تبلیغ و ترویج می شدند که تقلید از آنان معمولا تبعات و مخاطرات کمتری به دنبال داشت، ولی تقلید و تبعیت از مرجعیت امام خمینی نه در حد یک تقلید معمولی از یک مرجع دینی آن هم در احکام عبادی و شخصی، بلکه پذیرش دینی و سیاسی یک پیشوای مبارز و تهد و التزام به مشی مبارزاتی وی در مبارزه همه جانبه فکری و سیاسی اش با رژیم سفاک و مستبد پهلوی بود. این خود به منزلة اعلان جنگ با رژیم و پذیرش همه تبعات سیاسی، اجتماعی و امنیتی آن به شمار می رفت. به هر روی در سال های طولانی مبارزه، از تبعید امام خمینی از ایران و اقامت معظم له در حوزه علمیه نجف تا مهاجرت به پاریس، در طول همه این سال ها شهید ابوالحسن کریمی به عنوان یک جوان مذهبی و یک عنصر انقلابی همواره ارتباط فکری و التزام عملی اش را با مرجع و مقتدای خویش حفظ نمود و هیچ گاه از این مسیر خارج نشد.

تبلیغ مرجعیت امام و رساندن رساله ی عملیه امام به دانش آموزان و دانشجویان و متدینین در سطح منطقه تا تکثیر و توزیع بیانیه ها و اعلامیه های تاریخی امام در مجامع و محافل علمی و مذهبی، بخشی از تحرکات و تلاش های مستمر فکری و انقلابی وی به شمار می رود.

تحرکاتی که در مجموع، از چشم دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی رژیم پهلوی پوشیدن نمانده و در غالب گزارشات خود از وی به عنوان «متعصب مذهبی هوادار امام» نام می برند. چنانچه در یکی از این گزارشات می خوانیم: «برابر اطلاع واصله در منزل نامبرده واقع در لاهیجان، محله خمیر کلایه، کوچه ناصر الاسلام، بازارچه منجمی، شب های جمعه هر هفته جلساتی با شرکت تعدادی از دانشجویان و .... تشکیل می گردد که در یکی از این جلسات ابوالحسن کریمی لیسانسه و دبیر دبیرستان ملی بندر فرحناز [کیاشهر] اظهار داشت: «برای مدارسی که من تدریس می کنم حقوق نمی خواهم، فقط شرکت آنان در جلسات من کافی است.» سپس ادامه داد: «تمام پول هایی که از طرف اوقاف به آخوند های بی سواد پرداخت می شود برای رد گم کردن بوده و به حرف این آخوند ها گوش نکنید. مگر آقای خمینی چه کرده بودند که از وطن آواره اش کردند؟! ...»

در رابطه با دامنه فعالیت های فکری و تبلیغی شهید در یکی دیگر از گزارش های خبری ساواک که درباره ی آقای «ارسلان فلاح حجت انصاری» ارسال شده است می خوانیم: «نامبرده فوق با همکاری و معاونت مستقیم یکی دیگر از پیروان خمینی، به نام ابوالحسن کریمی که او نیز به شغل تدریس در دبیرستان های لاهیجان اشتغال دارد، مجالس بحث و انتقاد تحت عنوان مذهب و قرائت قرآن در منازل اشخاص مختلف از شرکت کنندگان دایر نموده اند که دامنه این اجتماع در محیط خارج از لاهیجان به شهر های دیگر گیلان کشیده شده است ... سخنرانی مختلفی [که] به وسیله ی نامبرده [انصاری] و کریمی صورت می گیرد و کتب و نشریاتی که هدف و نظر تشکیل جلسات را تأمین کند به دانش آموزان توصیه و تحویل می شود، و اکثر این نوشته ها و مطالب، نشریاتی است که [از] سوی حوزه علمیه قم و انجمن انتشارات مذهبی و مبلغین نهضت روحانیت و طرفداران خمینی فراهم شده و در اختیار خوانندگان قرار می گیرد.»

شهید ابوالحسن کریمی در پاییز 1347 وارد دانشگاه تهران شد. در طول سال های تحصیل در دانشگاه ضمن آشنایی و ایجاد ارتباط تشکیلاتی با روحانیون ممتاز و مؤثر در جنبش روحانیت از جمله آیت الله بهشتی، آیت الله قدوسی در تهران و قم، با شرکت در جلسات تفسیر قرآن آیت الله طالقانی (ره) در مسجد هدایت و کلاس های اسلام شناسی آیت الله مرتضی مطهری و دکتر علی شریعتی در حسینیه ارشاد به عمق و گستره ی معرفت دینی خود می افزاید و ره توشه ی لازم را در جهاد علمی و ایمانی خویش به دست می آورد.

او هر آن چه در این مراکز هدایت می آموزد با ذکاوت و هوشیاری خاص یک مسلمان متعهد به نسل جوان منطقه به ویژه دانش آموزان خود منتقل می کند. چنانچه در یکی از گزارشات ساواک گیلان می خوانیم: «با تحقیقات و پیگیری های مداومی که جریان دارد ارسلان فلاح حجت انصاری و کریمی و دکتر ضیایی به مسافرت های متعددی مبادرت می نمایند که اغلب  چند روز به طول می نجامد به طوری که ضمن ردیابی این اشخاص معلوم می شود نامبردگان مرتباً به حوزه علمیه قم مراجعه و با اشخاص سرشناس در قم و تهران ملاقات می نمایند، که ماحصل این رفت و آمد ها مجالس و اجتماعتی است که در اوقات و فرصت های مناسب با شرکت جمعی از جوانان و طبقات مختلف روشنفکر و علاقمند به تحولات و مسائل سیاسی مملکت برگزار می شود.»

تکثیر و توزیع اعلامیه های امام خمینی

در آستانه برگزاری جشن های 2500 ساله شاهنشاهی که محمدرضا می خواست با نمایش شکوه و اقتدار سلاطین و حکمرانان گذشته ایران زمین از یک سو ضعف و زبونی خود را در برابر اربابان خارجی از جمله آمریکا و از سوی دیگر فقر و فلاکت ملت ایران را در برابر دیدگان مردم و ناظران داخلی و خارجی بپوشاند و با ولخرجی از کیسه بیت المال شکوه و ابهت پوشالی خود را به رخ ملت ایران بکشد؛ امام خمینی طی سخنرانی ها و اعلامیه های مکرر از حوزه ی درسی خود در نجف اشرف ملت مسلمان ایران به ویژه محافل آگاه و مسئول در حوزه ها و دانشگاه های کشور را نسبت به عواقب وخیم این ریخت وپاش و حیف و میل بیت المال هشدار داده و لزوم عکس العمل و مقاومت مردمی و عمومی را در برابر آن خواستار می شوند.

شهید کریمی در پاسخ به ندای امام به پا خواسته و با تکثیر و توزیع اعلامیه های آگاهی بخش امام به افشای مقاصد شوم رژیم می پردارند.

متعاقب آن توسط عوامل ساواک دستگیر و از خوابگاه دانشجویی امیر آباد تهران به زندان قزل قلعه منتقل می گردد. او در درون زندان با چهره های ممتاز مقاومت از روحانیون مبارز در خط امام آیات و حجج اسلام ربانی شیرازی، مهدوی کنی، هاشمی رفسنجانی، جعفری گیلانی، شجونی، مظفری و .... آشنا می گردد.

رشد اعتقادی و مبارزاتی درون زندان

شهید کریمی در زندان از خودسازی علمی و عملی غفلت نمی ورزید و علاوه بر آن در بعد مقاومت آن هم از نوع اسلامی آن رکورد های جدیدی به جای گذاشت. یکی از همرزمان او در زندان ستمشاهی «جحت الاسلام جعفری گیلانی» در مورد ابعاد فعالیت های غرور آفرین شهید می گوید: «یگانه کسی که فریاد تکبیر را از قشر دیوارهای ضخیم زندان به چهار سوی زندان روانه کرد قهرمان ما شهید کریمی بود. در دوران ستم شاهی اذان گفتن در زندان ممنوع بود -آن هایی که زندان بودند می دانند چه می گویم-  اما این شهید کریمی قهرمان ما بود که وقتی اول صبح می شد بدون هراس از شکنجه های جلادان شاه انگشت ها به گوش با تمام وجودش فریاد تکبیرش بلند بود. هراس و وحشت از شکنجه دشمن نداشت، در زندان خیلی ها آمدند ولی دست خالی بر گشتند ولی شهید کریمی هر لحظه که از عمرش می گذشت معلوم بود رشد فزاینده دارد.»

جلوه های بصیرت سیاسی و استقامت جهادی

یکی از جلوه های بصیرت سیاسی شهید و استقامت ایشان در خط مبارزاتی و جهادی اسلام اصیل به پرچمداری مرجعیت بیدار شیعی تبلیغ مرجعیت امام خمینی و ترویج راه و رسم ایشان در طول سال های طولانی مبارزه از تحصیل در دانشگاه تا تدریس در دبیرستان و حتی در دوره ی خدمت سربازی بوده است. وی دوران سربازی را در شهر مراغه سپری کرد. اظهارات یکی از اهالی مراغه در این مورد شهید کریمی شنیدنی است. آقای مسعود امامزاده کارمند مخابرات تهران – که اهل مراغه می باشند- در این مورد چنین می گویند: «اوقاتی که به مسجد می رفتیم می دیدیم یک افسر جوان با سیمای مذهبی ( با محاسن) به مسجد می آید و گاهی در جمع نماز گزاران در پیرامون موضوعات مذهبی صحبت می کند ... بعد ها هم در دبیرستان به عنوان شاگرد با او ارتباط بیشتری پیدا کردیم و از طریق ایشان بود که ما با امام خمینی و رساله اش آشنا شدیم و در حلقه ی مقلدین امام ره در آمدیم.»

جالب تر از این گزارش اداره ی دوم ساواک و ضد اطلاعات نیروهای مسلح شاهنشاهی است که در نامه ثابتی مدیر کل اداره سوم ساواک به تیمسار موحدی ریاست ساواک استان گیلان این چنین منعکس شده است: «برابر اعلام اداره دوم اطلاعات و ضد اطلاعات نیرو های مسلح شاهنشاهی، 2 سال خدمت وظیفه نامبرده بالا [ابوالحسن کریمی دردشتی] در تاریخ 24\8\54 خاتمه یافته بود. و در مراقبت هایی که در حین خدمت از مشار الیه به عمل آمده مشاهده گردیده که یاد شده در ایام محرم ضمن شرکت در مساجد مراغه مبادرت به سخنرانی های مذهبی نموده است.»

تشدید فعالیت های مبارزاتی همراه با هدایت و سازماندهی نیروهای انقلابی

همزمان با شروع جنبش عظیم اسلامی ملت ایران که در قیام 19 دی ماه 56 در شهر مقدس قم آغاز و در 29 بهمن در تبریز و در چهله های بعد در یزد و مشهد و اصفهان ادامه یافت، شهید کریمی به همراه اندک یاران و هواخواهان امام در گیلان به پا خواستند و کوشیدند با انتشار بیان و پیام امام خمینی از نوارهای سخنرانی تا بیانیه ها و اعلامیه های معظم له به گسترش موج بیداری اسلامی از قم تا کرانه های خزر و هدایت و سازماندهی نیرو های انقلابی منطقه بپردازند.

عمق غربت و عظمت نیروهای انقلابی در خط امام در آن ایام بسیار قابل تأمل است. آقای حاج غلامرضا قانع فر یکی از رابطین آیت الله بهشتی در استان گیلان – مأمور رساندن اعلامیه ها و سخنرانی های حضرت امام و جامعه ی روحانیت مبارز تهران به سران مبارزه در تهران بود- در این باره می گوید: «در فضای سخت و ملتهب گیلان ما هر زمان که اعلامیه ها را به شهید کریمی می رساندیم ایشان با آغوش باز پذیرا بود و می گفتند باز هم برسانید و بین افراد توزیع می کرد این در حالی بود که ده ای بعد از گرفتن اعلامیه ها از ترس آن ها را در آب می ریختند.»

در کنار این کار تشکیلاتی از بیان صریح اهداف و مواضع انقلابی حضرت امام نیز دریغ نمی ورزید از این رو برای اعتلای سطح آگاهی در منطقه و تنویر افکار عمومی به ویژ ه جوانان طی سخنرانی پر شور و حماسی در کانون ولیعصر (عج) آستانه اشرفیه ضمن تبیین مواضع امام خمینی به افشای سیاست های مکارانه و فریبکارانه رژیم به ویژه شخص شاه می پردازد.

در پی آن توسط ساواک دستگیر و به مدت شش ماه در زندان رشت بازداشت می شود. ضربه روانی وارده به فضای پلیسی حاکم در منطقه از این سخنرانی به حدی محکم و مؤثر بود که شهربانی آستانه اشرفیه در اقدامی منفعلانه خواستار تعطیلی و انحلال کانون ولیعصر آستانه اشرفیه می شود.

تداوم مبارزه در بیرون از زندان

بعد از آزادی از زندان نیز کماکان به مبارزات همه جانبه خویش علیه رژیم پهلوی ادامه می دهد و با حضور پررنگ و مؤثر در صفوف مقدم مبارزه به تشدید و اوجگیری آن مدد می رساند.

ایراد خطابه پر شور در تظاهرات عاشورای 57

مرحوم دکتر غلامرضا رحمدل- شاعر معروف گیلانی- در خاطرات مکتوب خویش از آن روز به یاد ماندنی این گونه روایت می کند: «روز عاشورای سال 1357 شهر لاهیجان لبریز از جمعیت تظاهر کننده علیه سلطنت بود، نفس ها در سینه حبس شده بود تظاهرات آن چنان گسترده بود، که مأموان شاه را مجال ماندن در خیابان ها نبود. در چنین جمعیتی با چنان هیبت و شکوه که شهر زیر فریاد های مرگ بر شاه و درود بر خمینی به لرزه در آمده بود، سخنران ورزیده و کار کشته و شجاعی چون کریمی را طلب می کرد.

او پشت تریبون سخنرانی قرار گرفت و سکوت را بر جمعیت حاکم کرد. تازه از زندان شاه آزاد شده بود. سخنانش عریان و ابوذر وار بود. مظاهر سلطنت را معرفی می کرد و به جمعیت حاضر رهنمود سیاسی برای ادامه راه می داد و جمهوری اسلامی به رهبری امام خمینی را تنها هدف انقلاب نام می برد.»

تعقیب اهداف امام و التزام همه جانبه به اسلام ناب در سنگر مسئولیت

بعد از پیروزی انقلاب در سنگر های مختلف اجرایی و قضایی لحظه ای از تلاش و کوشش در مسیر تحقق اهداف و آرمان های والای انقلاب اسلامی باز نایستاد و برای تثبیت نظام نوپای اسلامی با همه ی توان خویش کمر همت بست و در کمال صحت و امانت به مردم خدمت کرد.

او در هنگامة هجوم نامحرمان و فتنه ی ظلمانی گروهک ها به و یژه فتنه فراگیر نفاق که آسمان انقلاب اسلامی را تیره و تار نموده بود و ستارگان درخشان انقلاب از اصحاب بزرگ امام را به محاق برده بود و امکان شناخت را از توده مردم حتی برخی نخبگان سیاسی نیز ربوده بود با همه شجاعت و بصیرت به دفاع از امام و یاران بهشتی صفت وی برخواست و با بیانی متین و مستدل نقاب تزویر را از چهره ی نفاق کنار زد و سر انجام در تداوم همین راه مقدس در شامگاه 13 فروردین 1365 در ماه رجب المرجب به فیض عظماء شهادت نائل گردید.

سلام خدا بر او و بر پدر پارسا و مراد و مقتدای او امام خمینی.

حوزه علمیه قم، محمد جواد کریمی

11 خرداد 1391 ش برابر با 9 رجب 1433 ق

 

[1] . برادر شهید ابوالحسن کریمی

[2] . نهج البلاغه، خطبه 172.

 

 برگرفته از سایت رنگ ایمان

 

 

 

آخرین به روز رسانی در پنجشنبه 15 تیر 1391 ساعت 09:01