خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنانکه که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنانکه این گوهرها را در دامن خود پروراندند.امام خمینی(ره)
بار خدايا توانائيم ده تا در اين جبهه ها تزكيه شوم و بوسيله اين تزكيه به تو نزديك گردم.شهيد غلامرضا حسين پور
 
 

پیوندها

 
 

 
زندگینامه شهید رحمان غلامرضا زاده یوسفی
امتیاز کاربر: / 9
بدخوب 
نوشته شده توسط گروه تفحص رشت   
يكشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 18:08

زندگینامه شهید رحمان غلامرضازاده یوسفی

بسم رب الشهدا و الصدیقین

کل نفس ذائقة الموت

هر نفسی شربت مرگ را خواهد چشيد 

alt 

شهید رحمان غلامرضا زاده یوسفی در تاریخ 25 آذر سال 1348 در لشت نشاء از توابع رشت دیده به جهان گشود. ازهمان سنین کودکی بر خانواده واطرافیان آن شهید عزیز معلوم گشت که او از میزان هوش، کنجکاوی و استعداد بالائی برخوردار است همیشه علاقه مند بود با اشخاص بزرگتر از خود معاشرت نماید. دربارۀ آنچه که درپیرامونش می گذشت بخصوص دربارۀ خدا سوالهای بسیاری از بزرگترها می کرد. سوالهائی که از ذهن کودکانه اش تراوش میکرد از این قبیل بود:

خدا چه شکلی است؟ چرا او را نمی بینیم؟ کجا می توانیم او را ببینیم؟

و تا جواب قانع کننده ای نمی شنید دست بردار نبود. دوران دبستان را با موفقیت هر چه تمام تر پشت سر گذاشت و وارد دوران راهنمائی شد.  درخرداد سال 60 بعد از اخذ کارنامۀ قبولی سال اول راهنمائیش شروع به خواندن کتاب های سال دوم راهنمائی کرد و در شهریور سال 60 کارنامۀ قبولی سال دوم راهنمائی را هم کسب کرد و مهر سال 60 به کلاس سوم راهنمائی قدم گذاشت از آنجا که علاقۀ زیادی به انجام کارهای فنی داشت بعد از اتمام دوران راهنمائی در هنرستان فنی شهید چمران رشت در رشتۀ اتو مکانیک ادامه تحصیل داد ناگفته نماند که آن شهید عزیز از اوان نوجوانی پای بند نماز و روزه و جستجو و تحقیق در باره مسائل عقیدتی بود. همواره خوش اخلاق و مهربان و در برخورد با مردم گشاده رو و صمیمی بود. اعتماد به نفس عجیبی داشت هیچ امری را برای خود دشوار و لاینحل نمی دید. درطول عمر کوتاه اما پربار و به یاد ماندنیش همیشه در کمک به دیگران پیشقدم بود، برای پول و مادیات ارزشی قائل نبود چون عقیده داشت "هر چه را که نپاید دلبستگی نشاید" بعد از پیروزی انقلاب بخصوص پس از ورود به هنرستان ضمن تحصیل به عضویت پایگاه مقاومت بسیج شهید علی حسینی مسجد جامع لشت نشاء در آمد و با بسیج منطقه لشت نشاء و سپاه پاسداران رشت در تماس و ارتباط نزدیک داشت.

قرآن مجید را با صوت زیبا و دلنشین تلاوت می کرد و از منتظران و ارادتمندان حضرت مهدی (عج) بود و به غزل و اشعار عرفانی علاقه داشت و خود نیز گاهی شعر می گفت و اشعارش بیشتر در زمینه معرفت خدا و فنای در ذات حق و ائمه اطهاربود. از مدتها قبل  فکر رفتن به جبهه های نبرد حق علیه باطل در اعماق جانش ریشه دوانیده بود سال 65 تصمیم نهائی اش را گرفت در حالیکه امتحانات وی در 31 خرداد به اتمام رسیده بود و بیش از 11 روز درکنار خانواده نبود.

 در روز 12 تیر مصادف با سالروز شهادت امام جعفر صادق (ع) با راهیان کربلای پنج استان گیلان عازم جبهه های غرب شد و در قسمت تسلیحات  تیپ ویژه قدس مامور رساندن اسلحه و مهمات به رزمندگان اسلام شد جهت ماموریت 17 روز به منطقه عملیاتی عراق رفت و نیز برای چند روز ی به جبهه های جنوب انتقال داده شد و در طول 58 روزی که در جبهه های نبرد مشغول خدمت و انجام وظیفه بود اصلاً به مرخصی نیامد،

سرانجام درسحرگاه 10 شهریور 65 درمنطقه عملیاتی کربلای 2 حاج عمران به فیض عظیم شهادت نائل آمد.

عملیات کربلای 2 متاسفانه به خاطر لو رفتن توسط منافقین مزدور ظاهرا با شکست مواجه شد اما آن دسته از رزمندگان عزیز از جمله رحمان را که در انتظار شهادت لحظه شماری می کردند به آرزوی قلبیشان رساند.

مراسم تشیع کم نظیر و شاید بی نظیر این شهید عزیز به همراه 9 تن از شهدای گرانقدر عملیات کربلای 2 در روز 17 شهریور صورت گرفت .

 

یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد