خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنانکه که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنانکه این گوهرها را در دامن خود پروراندند.امام خمینی(ره)
بار خدايا توانائيم ده تا در اين جبهه ها تزكيه شوم و بوسيله اين تزكيه به تو نزديك گردم.شهيد غلامرضا حسين پور
 
 

پیوندها

 
 

 
درِ باغِ شهادت
امتیاز کاربر: / 1
بدخوب 
نوشته شده توسط گروه تفحص لاهیجان   
شنبه 22 خرداد 1389 ساعت 05:14
بعضی ها چه خوب می گویند:« درِ باغِ شهادت باز است»!
وبعضی ها چه خوبتر می فهمند این جمله را!
بعضی ها چه خوب شهید را تعریف می کنند!
و بعضی ها چه خوبتر شهید را معنی می کنند!
آنان که یک کلمه را پیدا کردند و همان را پیمودند... آنان که «راه» را از هزار بیراه تمییز دادند!
براستی آنان چطور، دریای ایمان را در یک نگاهِ خود غرق می کنند؟ و چطور با یک نظر، معشوق آدمیان می شوند؟!
گِلِ سرشت اینان مگر چیست؟ خون ایشان مگر چه رنگیست؟ یا اینکه دلِ آنها پیش کیست؟!
دریادریا دعای «اللهم الرزقنا شهادﺓ فی سبیلک» به عرش می رود و چه خوب فقط دعاهای خالصانه جواب می گیرند!
نماز جمعه یِ دیروز، با حضور او، و نماز جمعه یِ امروز به یادِ او و با گرمیِ خاکسترِ پیکر او!
شهید عقیل خلیلی زاده... شهید راه حقی که در یک سانحه هوایی در حین انجام مأموریت سپاه پاسداران و در مقابله، به دیدار معشوقش شتافت!
 امروز تو آرامتر از هر زمانی می خندی.. و چه آرام در کنار بزرگ شهید گیلان و همجوار بزرگ مرد شهر لاهیجان -شهید کریمی- آرام گرفتی! 
مگر همه حسرت این جای خالیِ گلزارِ شهر را نمی بردند؟! چه شد که تو صاحب آن شدی؟! 
مگر هر که به زیارت کریمیِ بزرگ شهر می رفت با چشمِ مه گرفته و بغضِ فروخورده به این جای خالی نمی نگریست؟!
حالا جای تنت خیلی راحت است ولی چه بگویم از جای روح ات.. که افق خیال و باورِ اندیشه و همه ی شوقِ درک مان به دروازه شهر شما هم نمی رسد!!
چه کردی که خدا عاشقت شد؟! و چه کردی که بچه های دیروزِ هیئت را دیوانه خود کردی؟!
ببین چند تکه استخوان سوخته ات چه دلی از این جمعیت عاشق، سوزاند؟!
همان چند تکه استخوانی که افشرده ی تمام بشریت است برای دل های مجنون!!
حال که تو در برابر تندباد زمان مقاومت کردی و ایستادی، بمان و دور شدن ما را تماشا کن.. 
که سوار بر موجِ زمان به ناکجا می رویم..!!