نوشته شده توسط زمزمه عشق
|
چهارشنبه 10 آذر 1389 ساعت 15:19 |
ابوطالب هميشه صبحها زودتر از همه به سر كار مي رفت و عصرها نيز وقتي همه به خانه رفته بودند او هنوز مشغول كار بود و در سپاه مي ماند ;يكروز به او گفتم تو چرا چنين ميكني و او طبق معمول خيلي آرام جواب داد": من نمي گويم مسئولم كيست بلكه ميگويم مسئوليتم چيست. من كه براي رفع تكليف كار نمي كنم بلكه احساس تكليف مي كنم. با اين جوابش ديگر هيچوقت چنين سوالي از وي نكردم. *روايت شده توسط علي حقيقت شناس*
|
آخرین به روز رسانی در چهارشنبه 10 آذر 1389 ساعت 15:26 |