خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنانکه که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنانکه این گوهرها را در دامن خود پروراندند.امام خمینی(ره)
بار خدايا توانائيم ده تا در اين جبهه ها تزكيه شوم و بوسيله اين تزكيه به تو نزديك گردم.شهيد غلامرضا حسين پور
 
 

پیوندها

 
 

 
شهيد اسماعيل رنجبر
امتیاز کاربر: / 2
بدخوب 
نوشته شده توسط زمزمه عشق   
پنجشنبه 30 دی 1389 ساعت 08:17

 

نام پدر:ناصر                       تاريخ تولد: 15/2/1349                  تاريخ شهادت:  4/6/1362              محل شهادت:  دهلران- عمليات والفجر 6                وضعيت تاهل: مجرد 

 

شهيد اسماعيل رنجبر درخانواده اي محروم در روستاي ده ينه از توابع لاهيجان بدنيا آمد. از همان كودكي نا آرام وبيقرار بود. هنوز شش سالش نشده بود كه خانواده اش به آستانه مهاجرت كردند و وي دوران تحصيل را در آستانه گذراند او دانش آموز ممتاز و درسخواني بود و از نه سالگي شروع به نماز خواندن كرد او فرزند دوم خانواده بود ایشان به همراه برادر بزرگ خود شهید قربانعلی رنجبر در نگهداری سه برادر و خواهر کوچکتر از خود کمک می کردند و با برادر خود قرار می گذاشتند که یک روز اسماعیل بچه داری کند و قربانعلی آشپزی، و روز دیگر  اسماعیل آشپزی كند و قربانعلی بچه داری، تا شب که مادر از کار کشاورزی بر گردد. سپس به درس و مدرسه خود می رسیدند. در دوران براندازي رژيم پهلوي با سن كم خود در تظاهرات شركت مي كرد و تعجب همه را به خود جلب مي نمود . وقتي تشیع جنازه شهیدی می شد ایشان فورأ از مدرسه بیرون می آمدند و خود را به تشیع جنازه آن شهید می رسانند و بااینکه سن کمی داشتند یعنی در حدود 13 الی 14 سال، ولی سعی می کردند با افراد بزرگتر از خود رفت و آمد داشته باشند یعنی با مرحوم ﺣﺠﺔالاسلام و المسلمین عسکری و یا سردار شهید مهدی خوش سیرت وبرادران شهیدش دوست بودند وقتی که دوستان و آشنایان به او می گفتند تو بااین سن کم چرا با آدم های بزرگتر از خودت سلام وعلیک داری در جواب آنان می گفت" که معاشرت بااین بزرگان برای من بس افتخار بزرگی است که نصیب هرکس نمی شود و سعادت می خواهد و این یک توفیقی است که من باایشان دوست باشم. بعداز انقلاب نيز به عضويت بسيج در آمد او به همراه برادر شهیدش   قربانعلی رنجبر به پایگاه بسیج جسیدان می رفتند و هرکاری که از دستشان بر می آمد انجام میدادن و فعاليت چشمگيري در نهاد داشتند.در دوران جنگ تحميلي با اينكه سنش اقتضا نميكرد علاقه زيادي به شركت در جنگ داشت تا اينكه توانست رضايت پدر را جلب كند.او  سه بار در جبهه شرکت کرد و  برای رفتن به جبهه سر از پا نمی شناخت و وقتی که می خواست اعزام شود خیلی خوشحال بود و همیشه آرزوی شهادت درسر داشت روزی یکی از خبرنگارها ازاو سوال می کند که با این سن کم هدفتان از آمدن به جبهه چه بوده است ؟ و ایشان جواب دادند که هدفم نابودی کفر و ادای وظیفه بوده است و ازایشان سوال کردند که اگر دراین عملیات پیروزی نصیب شما شد چه پیامی به مردم و انجمن اسلامی شهرستان دارید؟ ایشان گفتند: که راه شهیدان را ادامه دهند و هرگز از راه اسلام که واقعأ راه درستی است منصرف نشوند.  او پس از مدتي به لوشان جهت آموزش اعزام شد و سپس به جبه كامياران رفت در اعزام دوم نيز به سوسنگرد رفت و پس از سه ماه در حالي كه در مرخصي هايش درنگ نمي كرد براي آخرين بار به دهلران رفت و در عملياتهاي والفجر 4 و 6شركت نمود تا اينكه در عمليات والفجر 6از ناحيه سر وگردن ودست چپ مورد اصابت تركش قرار گرفت و به درجه رفيع شهادت نايل آمد.    

وصیت نامه شهید اسماعيل رنجبر : 

 

ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان الهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله خدا جان ومال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده آنها درراه خدا جهاد میکنند که دشمنان دین را بقتل رسانند و یا خود کشته شوند (سوره توبه آیه 110)

 

با سلام و درود بر سلار شهیدان حسین بن علی (ع) و با سلام برساحت مقدس امام زمان (عج) و با سلام بر نائب بر حقش امام خمینی و با سلام بررزمندگان جبهه های حق علیه باطل شما که نام مقدس حزب الله را زینت خود و پرچم خونین جندالله را شمار خود قرار داده اید به راستی که شایسته این نام و مقام هستید پس از برای خدا از جان و مالتان بگذرید که خداوند بهشت را در برابراین کارها قرار داده است من آگاهانه به جبهه ها عازم میشوم که بگویم این کشور کوفه نیست که امام تنها بماند، اگر در این ماموریت شهادت نصیب من شد که خوشحال می شوم چون آرزوی ماست و اگر سالم و با پیروزی برگردم که باز باعثخوشحالی ماست چون این پیروزی برای اسلام است . ای برادران ، ای عزیزان قدر خود را بدانید این زمان دیگر نخواهد آمد . ای عزیزان مبادا در رختخواب ذلت بمیرید که علی اکبر و قاسم داماد در میدان نبرد کشته شدند ای برادران دراین زمان در رختخواب ،مردن ننگ است ای مردم مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه ها جلوگیری کنید این فرزندانتان هستند که در جبهه حماسه می آفرینند این بچه های شما هستند که صدام را نابود کردند و کربلا را بسوی عاشقانش باز خواهند نمود. اگردر این زمان جلوگیری کنیدمثل این است که در دوران امام حسین (ع) از رفتن فرزندانتان به میدان نبرد منع میکنیدای مردم مبادا ائمه معصومین ازشما راضی باشند، اگر جلوگیری کنید از فرزندانتان فاطمه زهرا( س)ازشما در روز محشر گله میکند و میگوید که حسین (ع) مگر فرزند من نبود، 72 تن فرزندان من نبودندشما در آخرت چه جوابی دارید به او بدهید پس دراین زمان امام را یاری کنید ونگذارید منافقان و دیگر نوکران آمریکا خوشحال بشوند مادرم میدانم چقدر زحمت برای من کشیده اید ولی مادر، اسلام عزیزتر از همه چیز است اگر  در این عملیات خداوند بر منت گذاشته و شهادت را نصیب من کرد شما باید مثل زینب که 72 عزیز رااز دست داد صبر کنی ، مادرم اگر شهید شدم برایم گریه نکنید زیرا مولایم امام حسین (ع) کسی را نداشته تا برایش گریه کند پدر اگر تومرا حلال نکنی پس که بایدمرا حلال کند. پدرم من تورا خیلی اذيت کردم . مرا حلالم کن تا بتوانم در آخرت راحت باشیم مادرم شما از آن مادرانی باش که وقتی فرزندشان شهید میشود لباس سفید می پوشند و شیرینی پخش میکنند ومی گویند روز عروسی فرزندم است یا از آن مادرانی باش که با دست خود پسرش را غسل میدهد و دفن میکند ای مردم نگذارید امام تنها بماند اگر دور او را خالی کنید خار و ذلیل خواهید شد اگر به او بپیوستیدشماتنها ملتی هستید که سعادتمند ید، جنگ را فراموش نکنید و امام و رزمندگان را دعا کنید

و نعش  مرا دروادی اشرف دفن کنید و. از برادران و خواهرم طلب آمرزش مرا بطلبید والسلام.  خدایا خدایا تاانقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار آمین      

 

 امضا : اسماعیل رنجبر 23/6/1362  

آخرین به روز رسانی در شنبه 20 فروردين 1390 ساعت 13:46