خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنانکه که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنانکه این گوهرها را در دامن خود پروراندند.امام خمینی(ره)
بار خدايا توانائيم ده تا در اين جبهه ها تزكيه شوم و بوسيله اين تزكيه به تو نزديك گردم.شهيد غلامرضا حسين پور
 
 

پیوندها

 
 

 
زندگينامه شهيد ابوطالب عزمي
امتیاز کاربر: / 0
بدخوب 
نوشته شده توسط زمزمه عشق   
پنجشنبه 07 بهمن 1389 ساعت 17:41
نام پدر:  محمد تقي               تاريخ تولد: 18/8/1341              تاريخ شهادت: 23/4/1365              محل شهادت:  اشنويه              وضعيت تاهل: متاهل- 2 پسر 

 

شهید ابوطالب عزمي  در یک خانواده مذهبی که از نظر اقتصادی در سطح متوسط جامعه بودند ودر شهرستان  آستانه اشرفیه بدنیا آمد. وی تحصیلات خود را تا دیپلم در شهر آستانه اشرفیه بپایان رسانید. او به رسم معمول آن عصر و زمانه دوران قبل از دوره ابتدایی را در مكتب خانه  به یاد گرفتن تعالیم قرآنی پرداخت. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه آيت الله  وحید به همراه برادر کوچکترش محمد حسین که به واسطه یکسال  جهشی خواندن همکلاس شده بودند گذراند. او بسیار با عاطفه ومهربان وکمک حال خانواده  بود و با وجود سن کمش به هنگام بیماری مادر مدیریت کارهای منزل را بر عهده ميگرفت. او فرزند دوم خانواده بود وفرزند قبل وبعد از او نیز پسر بودند ودوران تحصیلات  راهنمایی را نیز در مدرسه رازی آستانه با موفقیت چشم گیری پشت سر گذاشت و اواخر  دوره ی دبیرستان اش همزمان بود با بهبوهه انقلاب ، او نیز همراه خیل عظیم مردم در شکل گیری وتداوم انقلاب سهم خود را ایفا نمود وهمراه خانواده در نوشتن اعلامیه ونوشتن شعارهای انقلاب و... حضور فعال داشت وهمواره حضور پرشور ومداوم در انقلاب داشت  وهمچنین بعد از انقلاب نیز ابتدا در پاسداری های شبانه محلات نقش بسزایی داشت و با تشکیل  سپاه پاسداران وارد این نهاد انقلابی گردید و  بعنوان مسئول تدارکات سپاه به انجام وظیفه پرداخت و این کار او منجر  به این شد که که او دست از کمک به خانواده بردارد.و  او که به عنوان اهرم  کمک به پدر در کار مغازه محسوب می شد ديگر نمي توانست كمك كند . او تا قبل از ازدواج تمامی حقوق خود را صرف محرومین ومستضعفین می نمود و تنها بعد از ازدواج حقوق گرفت چون اعتقاد داشت که  دیگر بعد از ازدواج  حقوق تنها حق او نیست بلکه حق خانواده هم  هست . ابوطالب بسیار در انجام کارها  سخت کوش بود و  شبها تا دیر وقت کار می کرد. حداقل زمان ورود او به منزل ساعت 2 شب بود چون وی مسئول تدارکات بسیج بود و  بسیاري  از او قات برا ی گرفتن امکانات ساعت 5 صبح به چالوس می رفت (منطقه سپاه گیلان مازندران مستقر در چالوس بود) وبعد از تهیه وسایل وحمل آن به شهر آستانه تا پاسی از شب به تک تک پایگاههای شهری وروستایی سر کشی می کرد وکمبودهای آنها  را تا حد امکان جبران می کرد. با شروع جنگ تحمیلی با وجود عشق و علاقه زیاد او به جبهه بعلت مسئولیت حساس او در تدارکات و نقش موثر توانست چندین بار به مناطق جنگی  اعزام شود و در یکی از  همین اعزام ها خبر شهادت برادرش محمد حسين  را به او میدهند.

.  او در عملیات فتح المبین شرکت داشت لیکن بعد از اتمام مأموریت وبازگشت به آستانه دیگر تمامی سعی او برای اعزام به جبهه بی نتیجه ماند و بعد از شهادت نامه هایی از ایشان به دست ما رسید  که وی تقاضای اعزام به جبهه را داشت و  لیکن  با عدم مواففقت  مافوق امضاء گردیده بود. تلاش او به خدمت همچنان  ادامه داشت . او بی تاب وبی قرار در اعزام به جبهه و عاشقانه به انقلاب وامام ومردم خدمت می کرد وخواب وآرامش  و استراحت برایش معنایی نداشت به خانواده دوستانی که به جبهه اعزام شده بودند  سرکشی می کرد ومایحتاج آنها  را تهیه  می کرد وبه آنها انتقال می داد  و ميگفت حال که نمی گذارند به جبهه بروم  لااقل خدمت گذار خانواده بسیجیان  باشم . وی  نام فرزند اولش را محمد حسین گذاشت وگفت نام او را حسین گذاشتم تا ادامه دهنده راه عمویش باشد   وسرباز امام زمان گردد در سال 65 پس از تلاش فراوان برای اعزام به جبهه وناامید شدن او از مسئولین شهرستان  سه روز مرخصی می گیرد  و به جبهه  می رود و در  همان جا کار خود را درست می کند و به قرارگاه رمضان ميرود وبعد از برگشت به آستانه مسئولین  اینجا را در کار انجام شده قرار می دهد. حتی در زمان مرخصی نیز دست از کار وکوشش بر نمی دارد ومقداری تجهیزات  برای مقرر مي خرد. چرا که در آنجا نیز به سمت مسئول تدارکات منطقه نائل شده بود. او  حتی قبل از رفتنش  منزل مسکونی تهیه کرده بود  که خانواده خود را به آنجا انتقال دهد. درتشکیل پایگاه بسیج عراق نقشی فعالي داشت تااینکه وی به همراه نوزده تن در حالیکه مسئولیت حراست جاده ای در حال احداث در منطقه اشنویه را  بعهده داشتند مورد حمله وحشیانه و ناجوانمردانه منافقین  قرار مي گيرند  و به شهادت میرسند .   

 

قسمتی از وصیت نامه شهید :

 

موقعیت هرانسان همچون ظرف آبی است که ممکن است هر آن لبریز شود، چه خوب است زمان و مکان لبریز شدن این ظرف در مکانی پاک و مقدس و در زمانی ملکوتی و عرفانی باشد چه خوب است کتاب عمر خود را با معرفت ورق بزنیم  

 

پیام شهید:

من نمی گویم مسئولیم کیست بلکه میگویم مسولیتم چیست ، من برا یرفع تکلیف کار نمیکنم بلکه احساس تکلیف میکنم . 

آخرین به روز رسانی در پنجشنبه 07 بهمن 1389 ساعت 18:13