خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنانکه که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنانکه این گوهرها را در دامن خود پروراندند.امام خمینی(ره)
بار خدايا توانائيم ده تا در اين جبهه ها تزكيه شوم و بوسيله اين تزكيه به تو نزديك گردم.شهيد غلامرضا حسين پور
 
 

پیوندها

 
 

 
معرفی شهدای شهرستان لنگرود
سردار بی نشان شهرستان لنگرود
امتیاز کاربر: / 13
بدخوب 
نوشته شده توسط گروه تفحص لنگرود   
سه شنبه 06 اسفند 1392 ساعت 10:35

بوسه شهید قاسم آذرارجمند بر روی مبارک برادرش

سردار شهید حاج محمود آذرارجمند
alt

سردار شهید حاج محمود آذر ارجمند 

در سال 1336 بدنيا آمده بود پس از سپري نمودن دوران تحصيل در سال57 مدرك ديپلم خود را اخذ كرد . ازهمان دوران كودكي به سبب اخلاق و برخورد گيرا ، اطرافيان خود را مجذوب ساخته و صداقت و درستي يكي از خصلتهاي برجسته او بود . در اوايل انقلاب از پيشتازان خدمت به مردم بود و به اين امر عشق مي ورزيد . در زمان تكبير گويي وي مردم را جذب كرده و به مسجد محل مي برد تا تكبير بگويند . شهيد بزرگوار در سال 58 به حج تمتع مشرف گرديد پس از بازگشت از حج كاملا تحت تاثير فضاي معنوي آن محيط قرار گرفته به طوري كه اين تحول در سكنات وي نيز مشهود بود . حاج محمود پيش از شروع جنگ براي مدتي عضو كميته انقلاب اسلامي بود و در حفظ امنيت شهر نقش بسزايي داشت . با شروع جنگ تحميلي وي از اولين كساني (17الي18نفر)بود كه از لنگرود به مناطق جنگي اعزام شدند . در دوران حضور در جبهه، بسيار كم (در كل سه بار) به مرخصي مي آمد و حتي در دوران مرخصي يك روز هم در خانه نمي ماند و مجددا به منطقه برمي گشت . خواستيم از دوستان همرزمش بدانيم پدر شهيد اين چنين پاسخ مان را داد : چون به اتفاق آقاي نان خشكي هميشه از طريق چالوس به جبهه مي رفت طبيعتا كسي از دوستان همرزم شهيد را نمي شناختيم . حس كنجكاويمان گل كرد : چرا چالوس؟ شهيد هيچگاه در منزل از مسائل جنگ صحبتي  به ميان نمي آورد  . حاج محمود آذر ارجمند در دوران حضور در جنگ ابتدا در سردشت و بانه و سپس در سرپل ذهاب به عنوان مسئول اطلاعات عمليات گردان خدمت مي كرد . شهيد بزرگوار 48 ساعت قبل از شهادتش طي يك تماس تلفني با تمامي اعزاي خانواده خداحافظي كرده و صريحا بيان مي كند كه اين آخرين تماس من با شما است و ديگر منتظر تلفن من نباشيد . حاج محمود در يكي از عملياتهاي شناسايي در زمستان بر اثر تيراندازي عراقي ها مورد اثابت گلوله از ناحيه دست و پا قرار مي گيرد و ناگهان بر اثر تاريكي شب وارد ميدان مين گشته و بر اثر انفجار مين در تاريخ 9/10/1361 به شهادت مي رسد  اما در سال ۱۳۵۷ همزمان با پیام تاریخی امام (ره) مبنی بر ترک پادگان‌ها از آنجا فرار نمود و به جمع تظاهرکنندگان پیوست. محمد در سال ۱۳۵۸ برای انجام فریضه حج به مکه معظمه رفت و در بازگشت به ایران با اولین کاروان لشگر۲۵ کربلا راهی دیار نور و جبهه‌های حق علیه باطل شد.
آذرارجمند در عملیات‌های بسیاری شرکت نمود. او چندی بعد فرماندهی تیپ اطلاعات و عملیات لشگر۲۵ کربلا را بر عهده گرفت و سرانجام در روز پنجشنبه مورخه ۹ دی ۱۳۶۱ در سن ۲۵ سالگی در جمع ستارگان درخشان راه سرخ شهادت قرار گرفت.
 

 

آخرین به روز رسانی در سه شنبه 13 اسفند 1392 ساعت 19:10
 
شهید کاشی پور لنگرود
نوشته شده توسط گروه تفحص لنگرود   
شنبه 26 بهمن 1392 ساعت 10:12

 

 

alt

مختصری اززندگینامه شهید محمدرضا کاشی پور

محمدرضا در یکی از خانواده های مذهبی در کشور ایران و شهرستان لنگرود چشم به جهان گشود ، ایشان از همان دوران کودکی عشق و علاقه زیادی به ائمه اطهار داشتند و از سن 6 سالگی در ایام محرم در دسته جات حسینی (ع) شرکت می نمودند و در اوایل نوجوانی به گرفتن روزه در ماه مبارک رمضان فرایض دینی را بطور بسیار جدی انجام می دادند .

این شهید بزرگوار ، پس از سپری کردن پنج سال دبستان به دوره راهنمایی در یکی از مدرسه های لنگرود بنام مدرسه شهید امینی واقع در خیابان آزادی به پایان رساند از همین دوران ، زمان تعطیلات عید نوروز و تابستان به کارگری و کارکردن می پرداخت که کمک خرج خود و خانواده را انجام می داد و زمان دبیرستان با توجه به دانش درسی بالا شاگردانی از همکلاسی ها ایشان جهت فراگرفتن دروس مدرسه به خانه وی مراجعه ، و به یادگیری علم می پرداختند.

خلاصه زندگی شهید را نمی توان نوشت ؛ شهید ، شهید است تمام زندگی آنها الهی بود ، حقیر فقط می توانم جملات بسیار کوچک را بنویسم مگر می شود زندگینامه یک شهید را نوشت ، بنده که در خانواده دو شهید بزرگوار زندگی می کنم با توجه به کنجکاوی ام هنوز معنی شهید را بطور دینی و حقیقی درک نکردم ؛ چرا که یک کلمه الهی است ، این سردار رشید اسلام در این نوزده سالی که زندگی معنوی کرد خود یک درس عبرت برای من و اطرافیان بود ، از راه رفتن و خوردن وحتی برخورد اجتمایی و غیره ... .

ایشان جوانی بسیار خوش چهره و مهربان که در سال 59 پس از حمله آمریکا ، توسط رژیم بعثی عراق به کشور اسلامی ایران ،این حمله وحشیانه را با حضور دینی و علمی وفیزیکی در منطقه اهواز و سپس بستان و پس از درهم شکستن ماشین جنگی عراق به منطقه چزابه مستقر و بعد از چند روز به درجه شهادت نائل گردید، باشد یاد او راهرو دینی و سیاسیی و اجتمایی ما بازماندگان و نسلهای آینده باشد .

انشاء الله 

 

وصیت نامه برادر شهید محمدرضا کاشی پور

اذاجاء نصرالله والفتح و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا فسبح بحمد ربک واستغفر انه کان توابا .

ما نیز به مصداق سوره شریفه فتح به اذن خداوند به دین اسلام تسلیم گردیدیم . خدایا تو خود شاهدی که ما با تمام بار سنگین گناهان تمامی تلاش خود را بکار بردیم  تا در جهت رضای تو حرکت کنم حال که نیز به جبهه پا گذاردم فقط به این امید است که با ریختن خون ناچیز خویش گناهانم آمرزیده شود. و اما پدر و مادر عزیز و مهربانم و برادران عزیزم خواهشی که از شما همگی دارم این است که از کشته شدن من هیچگونه ناراحتی و یا گریه پیش نیاورید . دشمن فقط منتظر وقت است که خدای نکرده ضعف مسلمانان را ببیند و آگهی پخش کند که بله پدر و مادر فلانی از کشته شدن پسرش ناراحت شده اند. امیدوارم که خداوند به همگی شماها صبر و استقامت و پیروزی نائل کند و برای من هیچگونه ناراحتی پیش نیاورد.امیدوارم که خداوند صبر برای شما عطا کند و از همه شما التماس دعا دارم و می خواهم که در شبهای جمعه و پنجشنبه برای پیروزی اسلام و برای کلیه رزمندگان اسلام دعا کنید. و دعایی هم برای من کنید که این بار سنگین گناهانم قدری کاسته شود . انشاءالله که خون ناچیزم روشنی راهتان گردد.

                                                          والسلام

آخرین به روز رسانی در يكشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 17:45
 
شهید اکبری لنگرود
نوشته شده توسط گروه تفحص لنگرود   
شنبه 26 بهمن 1392 ساعت 10:08

 

alt

مختصری از زندگی نامه شهید اسماعیل اکبری

 

شهید اسماعیل اکبری در سال 1348 به دنیا آمد این شهید  بزرگوار دوره ابتدایی را در مدرسه ابتدای بهاری سابق تحصیل نموده است .

 شهید در یک  خانواده تقریبا متوسط بوده و این باعث شده که شهید بزرگوار  از ابتدا روی پای خود بایستد و در کنار خانواده به کشاورزی بپردازد.

شهید دارای اخلاق نیکویی  از قبیل خوش رفتاری و خوش اخلاقی بوده و هرگز سعی نمی کرد که پدر یا مادر و یا سایر خانواده از او نگران باشند و همیشه عبادت یومیه خودش را ترک نمی کرد و در راهپیماییها و سایر مجالس های مذهبی به حد ممکن شرکت می کرد.

شهید قبل از شهادت به مدت 3سال در بسیج صاحب الزمانی انزلی محله به عنوان بسیجی  فعالیت داشته .

بعد از انقلاب چون شهید در پایگاهها و گروههای حزب الله فعالیت داشته شهید همیشه در برابر ضد انقلاب می ایستاد و با آنها بعث و گفت و گو می کرد و می گفت عراق متجاوز است و باید با متجاوز جنگید و علاقه  به جبهه رفتن داشتاما از آ«جای در قاموس ضد انقلاب بحث منطقی وجود ندارد لذا ضد انقلابیون به منزل  پدری ایشان حمله کرده و حتی پدر یزرگوارشان را نیز مورد ضرب و شتم قرار دادند.

شهید همیشه علاقه به جبهه داشت و هر وقت پدر و مادر در مورد رفتن به جبهه از ایشان  جلوگیری می کردند ناراحت می شد و می گفت که جبهه نیاز به ما دارد و ما باید همیشه در جبهه باشیم.

 یکبار برای آموزش در منجیل به مدت یکماه و نیم مانده و بعد از آموزش  ، با سپاهیان کاروان محمد(ص) برای جبهه اعزام شدند و در عملیات کربلای 5 شرکت نموده و در تاریخ 25/10/65 شهید شدند.

 

 به گفته پدر شهید پیکرشهید سر در بدن نداشت بدنش همه زخم بوده به وسیله ترکش خمپاره شهید شده بود

مدفن این شهید بزرگوار در گلزار شهدای شهرستان لنگرود  می باشد

 

وصیت نامه شهید اکبری ناصری

بسم ا... الرحمن الرحیم

ولاتحسن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون

کسانیکه در راه خداوند کشته می شوند مرده می پندارند بلکه آنان زنده اند و در نزد پرودگار خویش روزی میخورند

با سلام و درود بر حضرت مهدی (عج) و نائب بر حقش امام خمینی و با سلام بر همه شهدای راه اسلام از هابیل تا شهدای انقلاب اسلامی . هم اکنون که بانگ  هلی من ناصری حسین زمان رهبر کبیر انقلاب اسلامی به گوشم رسیده بنا براین نتوانستم در مقابل این ندای امام عکس العملی نشان ندهم لذا به عنوان یک فرد مسلمان به ندای رهبر انقلاب ابیک گفته و راهی جبهه های حق علیه باطل شدم و امیدوارم که در این راه بتوانم وظیفه خود را بخوبی انجام داده و مورد قبول خداوند واقع گردد چون در این راه قدم نهادم و می دانم کسانیکه در این راه هستند، هر آن منتظر شهادت هستند .

به همین جهت من بهتر دیدم که مطلبی را به عنوان وصیت نامه ام از مردم میخواهم که رهبرکبیر انقلاب اسلامی را تنها نگذارند و همیشه گوش به فرمان او بوده و دستوراتش را مو به مو انجام دهند و این جنگ را هم تا پیروزی نهایی ادامه دهند و از دشمنان اسلام هیچ بیم و هراسی نداشته باشند اگر چه دشمنان اسلام مسلح به سلاح های مدرن هستند و به آنها متکی بوده ولی نیروی ما فوق و بالاتر از نیروی آنها داریم که دشمنان اسلام هرگز به چنین نیرویی دست نخواهند یافت و همین نیروی الهی یاری گر  ما در تمام مراحل زندگانی و درتمام نقاط جبهه ها است  و براثرهمین قدرت خداوند است که چنان ترس و وحشتی در دل دشمنان اسلام به وجود آورده است که سلاح های آنها هیچ گونه کاری انجام نخواهند داد و مردم مسلمان ما و دیگر مسلمانان دنیا بیش از پیش هدف و راهالهی خویش را در پیش گرفته و آن را تا هدف نهایی که همان پیروزی اسلام در سراسر دنیا است ادامه خواهند داد در ضمن از مردم میخواهم که مسجد را خالی نگذارند و در نمازهای جمعه و جماعت شرکت فعال و گسترده داشته باشند . و از مردم مسلمان میخواهم که هرگونه اختلافی را کنار گذاشته و پشتیبان رهبر انقلاب و روحانیت مبارز و متهد باشند و لحظه ای در جنگ  کوتاهی نکنند تا بتوانند در جنگ پیروز شده و این انقلاب اسلامی را به صاحب اصلی اش آقا امام زمان تحویل دهند در آخر از پدر و مادر و خواهر و برادرم میخواهم که اگر بدی ازمن دیده اند مراببخشند و مرا عفو نمایند .

 

خدایـــا، خدایـــا، تـا انقــــلاب مهـــدی ،خمینــــی را نگــــهدار

 

 

آخرین به روز رسانی در يكشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 17:06
 
شهید حسن حامدی لنگرود
نوشته شده توسط گروه تفحص لنگرود   
شنبه 26 بهمن 1392 ساعت 09:35

 

alt

مختصری از زندگی نامه شهید حسن حامدی

شهید حسن حامد ی سراجاری در تاریخ  17 / 11 / 1346 در روستای سراجار شهرستان لاهیجان دیده به جهان گشود  ایشان در خانواده ای مرفه به دنیا آمد  شهید حسن حامدی بعد از پایان تحصیلات ابتدایی  دوره راهنمایی را در مدرسه  شهید امینی فعلی به پایان رساند سپس راهی دوره دبیرستان گردید و در دبیرستان شهید میر حق پرست ادامه تحصیل داد و تا مقطع تحصیلی سوم دبیرستان ادامه تحصیل داد و همزمان با شروع جنگ تحمیلی به جبهه های حق علیه باطل رهسپار گردید.

شهید حسن حامدی مدت سه ماه در شهرستان انزلی دوره دید و سپس راهی جبهه گردید و سپس در تاریخ

30/8/1366 بر اثر اصابت ترکش در شهرماروت به شهادت رسید

بدن او الان در گلزار شهدا شهرستان لنگرود دفن است

شهید بزرگوار در پاسخ به پدر بزرگوار شهیددر هنگام اعزام به جبهه   مبنی بر اینکه چندتن از دوستانت شهید شدند تو دیگر نرو گفت : ((خون من مگر از خون دیگران رنگین تر است )) سپس راهی جبهه گردید.

 

آخرین به روز رسانی در يكشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 17:04
 
سردار شهید حسن رضوانخواه(شهرستان لنگرود)
امتیاز کاربر: / 2
بدخوب 
نوشته شده توسط گروه تفحص لنگرود   
سه شنبه 22 بهمن 1392 ساعت 04:34

 

سردار شهید حسن رضوان خواه

 

 

 

شهيد حسن رضوانخواه در اول مهر ماه سال هزار و سيصد و چهل و چهار دريک خانواده مسلمان و مذهبي در دهستان گلسفيد شهرستان لنگرود ديده به جهان گشود . تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در دهستان گلسفيد با موفقيت کامل پشت سر گذاشت و به دليل علاقه شديد به رشته مهندسي عمران و آرزوي تحصيلات عالي در رشته مورد علاقه خود در مقطع متوسطه رشته فني راه و ساختمان را انتخاب نمود . با پيروزي جمهوري اسلامي وي وارد سن نوجواني شده بود و براي حفط و حراست از نظام مقدس انقلاب اسلامي ابتدا وارد بسيج سپاه شد و در آنجا تلاش و فعاليت مي نمود. سال دوم دبيرستان او مصادف با شروع جنگ تحميلي دشمن بعث عراق بود . شهيد حسن رضوانخواه که جواني متعهد دلاور و با ايمان بود ، براي دفاع از کيان امت اسلامي و پايداري از نظام مقدس انقلاب اسلامي درس و مدرسه را با همه عشق و علاقه رها مي کند و جزو اولين پيش قراول بسيجي وارد منطقه عملياتي سر پل ذهاب مي شود . در حاليکه فاقد تجهيزات نظامي بودند ، ليکن اين رزمنده غيور و شجاع اسلام دليرانه با کمترين امکانات جنگي از ميهن اسلامي پاسداري و دفاع نمود.     حسن رضوان خواه در سال 1360 به عضويت سپاه پاسداران شهرستان لنگرود درآمد و لباس سبز را بر قامت رشيد خود کرد و بر قامت زمانه ايستاد . و دوره هاي ويژه آموزش نظامي را سپري کرد . نخست به عنوان مسئول گشت و مدتي هم مسئوليت يگان حفاظت به عهده اش گذاشته شد. شهيد رضوانخواه بخاطر لياقت و شايستگي و تهور و چابکي که داشت به عنوان مسئول عمليات سپاه پاسداران شهرستان لنگرود انتخاب شد . همچنين در سمت مسئول آموزش و اطلاعات مدتي خدمت کرد. سپس مسئوليت جانشين گردان رزمي لشکر 25 کربلا را بر عهده گرفت و پس از شش ماه رشادت و دلاوري و نبرد پاسداري در اين پست به عنوان جانشين گردان رزمي حضرت رسول (ص) لشکر 25 کربلا معرفي شد . پس از تفکيک سپاه ناحيه سه گيلان و مازندران و تشکيل تيپ ويژه قدس از طرف سپاه پاسداران گيلان ، شهيد رضوانخواه به فرماندهي گردان کميل تيپ ويژه قدس گيلان معرفي شد . سرانجام اين فرمانده شجاع 21 ساله که سرشار از شوق شهادت و وصال معبودش بود در10/6/65 در عمليات کربلاي 2 در منطقه عمومي حاج عمران به مقام والاي شهادت نا ئل شدو به رهروان امام حسين (ع) پيوست و سعادتمند در دو جهان گرديد.

 
آخرین به روز رسانی در شنبه 26 بهمن 1392 ساعت 10:00
 
<< ابتدا < قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 بعدی > انتها >>

صفحه 1 از 11