خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنانکه که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنانکه این گوهرها را در دامن خود پروراندند.امام خمینی(ره)
بار خدايا توانائيم ده تا در اين جبهه ها تزكيه شوم و بوسيله اين تزكيه به تو نزديك گردم.شهيد غلامرضا حسين پور
 
 

پیوندها

 
 

 
معرفی شهدای شهرستان لنگرود
شهید ارسلان آقایی پور
نوشته شده توسط تفحص لنگرود   
پنجشنبه 28 مهر 1390 ساعت 10:19

   

 

   

نام : ارسلان

نام خانوادگی : آقایی پور

نام پدر: شعبان آقایی پور

نام مادر: رقیه رستمیان گیلانی

تاریخ تولد شهید: 1345

تاریخ شهادت: 8/5/1361

وضعیت تأهل: مجرد

محل شهادت: مسجد صاحب الزمان شهرستان لنگرود

 

آخرین به روز رسانی در دوشنبه 24 بهمن 1390 ساعت 11:10
 
شهید حسن رفیعی
امتیاز کاربر: / 1
بدخوب 
نوشته شده توسط تفحص لنگرود   
يكشنبه 29 اسفند 1389 ساعت 09:20

نام :حسن

خانوادگی :رفیعی

تاریخ تولد :1/1/1349

محل تولد :روستای پاپکیاده

تاریخ شهادت :24/10/1365

محل شهادت :شلمچه

 

زندگینامه :

شهید حسن رفیعی در اول فروردین ماه سال 1349 در روستای پاپکیاده لنگرود دیده به جهان گشود . وی با دارا بودن تحصیلات سوم راهنمایی از طرف سپاه ناحیه ی لنگرود عازم جبهه های حق علیه باطل شد. در جبهه های جنگ بعنوان رزمنده ی امدادگر ایفای نقش می نمود. سر انجام در تاریخ 24/10/65 بر اثر اصابت ترکش خمپاره در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه به فوض عظیم شهادت نائل آمد .

 

«وصیت نامه»

و اما برادران من ! وقتی که مرا در تابوت گذاشتند اگر در بدن دست داشتم دستهایم را بیرون و باز بگذارید تا سرمایه داران و مردم بدانند که بادست خالی از دنیا می روم . وقتی که مرا در قبر قرار می دهند چشمانم را باز بگذارید که کوردلان بدانند که نا آگاهانه این راه را انتخاب نکردم و به مردم بگویید که من از ترس جهنم و بخاطر بهشت نرفتم . فقط برای عشق به الله بود. سوگند به خون عزیزان اگر از آسمان تیر ببارد و از خون سیل بیاید و مرا تکه تکه کنند اگر سرم را جدا کنندبا دل فریاد می زنم الله اکبر خمینی رهبر

آخرین به روز رسانی در چهارشنبه 08 تیر 1390 ساعت 08:08
 
شهید حمید ترابی پلت کله
امتیاز کاربر: / 1
بدخوب 
نوشته شده توسط تفحص لنگرود   
يكشنبه 29 اسفند 1389 ساعت 09:19

 alt

نام:حمید

خانوادگی :ترابی پلت کله

تاریخ تولد :18/12/1343

محل تولد :لنگرود – روستای پلت کله

تاریخ شهادت:4/1/61

محل شهادت :رقابیه

 

 حمید درچهارمین روز از فروردین ماه سال 1343 در روستای پلت کله لنگرود چشم به جهان گشود. وی دوران ابتدائی را در روستای خود و از دوران راهنمایی راهی شهر لنگرود گردید. در زمان رژیم پهلوی در تظاهرات بر علیه رژیم با شور و هیجان شرکت می کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در انجمن ها شرکت فعال داشت و نقش حساسی در کارهای تبلیغی داشت . مدتی در حزب جمهوری اسلامی فعالیت داشت و بعد از مدتی دیگر با تقاضای بسیج وارد این نهاد گردید. وی در زمان جنگ تحمیلی بارها عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید و در آخرین بار در حالیکه ترکش خمپاره در بدنش سنگینی می نمود با اسرار خیلی زیاد مجددا عازم جبهه ها گردید و سر انجام در جبهه شوش در عملیات فتح المبین در جنگ رقابیه بر اثر ترکش آرپی جی هفت به شهادت نائل آمد.

 

«خاطراتی از زبان کبری ترابی خواهر شهید»

قانع بودن تنها به یک دست لباس

به صرفه جویی خیلی اهمیت می داد و قانع بود. در زمان جنگ فقط یک پیراهن داشت و ظهرها موقعی که آفتاب به شدت می تابید  و از بسیج به منزل می آمد همان پیراهن را می شست ،خشک می کرد و می پوشید . پدرش یک دست کت و شلوار برای او دوخته بود اما حتی یکبار هم از آن استفاده نکرد. می گفت:زمان جنگ وقت پوشیدن کت و شلوار نیست ما باید همیشه کت و شلوار بسیجی  به تن داشته باشیم.

 

درمقابل کتکهای منافقان کوتاه نیامدن

 

در مبارزه با منافقین خیلی فعال بود . حتی یکبار او را اینقدر کتک زدند که وقتی به منزل آمد نمی توانست به دیوار تکیه دهد. هر چه قدر از او سوال کردیم که چه شده ؟چیزی نگفت .یکبار دیگر هم منافقین بسیار او را کتک زدند و سپس در زباله دانی شهر انداختند اما او کوتاه نیامد.وی بسیاری از منافقین را دستگیر و به بسیج تحویل می داد . عقیده داشت که منافقین باید از صحنه ی روزگار محو و نابود شوند.

 

اهمیت دادن به نماز جماعت

برادرم موذن بود و به نماز اهمیت زیادی می داد . روزهای بارانی پاییزوبرف زمستان با پای مجروح در حالیکه فاصله ی خانه تا مسجد شهداءزیاد بود خود را به مسجد می رساند ،اذان می گفت  و نمازش را به جماعت اقامه می نمود.

 

توجه به خانواده ی رزمندگان

در زمان جنگ نفت خیلی کمیاب بود. وقتی حمید مجروح شد و از بیمارستان به منزل منتقل گردید،دوستان و بستگان بسیاری به دیدن او می آمدند. ما به اندازه ای نفت داشتیم که تنها می توانستیم یک اتاق را گرم نگه داریم . یک روز برادران بسیجی به دیدن او آمدند و گفتند:حمید ما به شما نفت می دهیم تا بتوانید اتاق دیگر را گرم کنید و از مهمانها در اتاق دیگر پذیرایی کنید . حمید پیشنهاد آنها را قبول نکرد و گفت :نفت را برای خانواده ی رزمندگانی ببرید که شوهرانشان در جبهه هستند و کسی را ندارند. 

 

آخرین به روز رسانی در شنبه 26 بهمن 1392 ساعت 09:30
 
شهید عظیم کرام
امتیاز کاربر: / 1
بدخوب 
نوشته شده توسط تفحص لنگرود   
يكشنبه 29 اسفند 1389 ساعت 09:14


 پرواز تا عشق

شهید،میوه شیرین و رسیده ای است که رابطه اش را با شاخه زندگی به حداقل ممکن می رساند.

 

نام :عظیم

نام خانوادگی :کرام

تاریخ تولد :7/8/1340

محل تولد :لنگرود

تاریخ شهادت :20/7/1359

محل شهادت :ایلام

شهید عظیم کرام در سال 1340 در شهر لنگرود در یک خانواده مذهبی و مستضعف زمینی شد . وی برای کمک به خانواده اش تا کلاس پنجم درس خواند و سپس به کار میکانیکی و نقاشی مشغول شد . وی همیشه در راهپیماییها و درگیریهای خیابانی و مجالس سخنرانی شرکت داشت . شهید عظیم کرام یکبار هم به نزد اما م مشرف شد . در تاریخ 17 تیر سال 59 به خدمت مقدس سربازی و به منطقه چهل دختر شاهرود اعزام شد . آرزویش این بود تا هر چه زودتر به جبهه های حق علیه باطل اعزام شود . در آخرین دیدار با خانواده اش گفت :که اصلا نگران من نباشید. چون ما سر باز اسلام هستیم . رفتن به جبهه در این زمان ضروری و وظیفه ی شرعی ماست . یکی از همسنگران وی می گوید :که او یک هفته قبل از شهادتش به برادران همسنگر خود گفته بود که شهادت من نزدیک است و سر انجام در 20 مهر سال 1359 در منطقه عملیاتی ایلام آسمانی شد .

 «وصیت نامه »

برادر غم مخور؛ دنیا می گذرد، چون هر چه در این دنیاست انسان باید آن را توشه آخرت خود قرار دهد . تا زمانیکه زنده ایم نباید لحظه ای را به استراحت بگذرانیم . دردی که شجاعانه تحمل شود دل سنگ را هم نرم می کند و آسایش واقعی فکر، وقتی به انسان دست می دهد که وظیفه شرعی خود را انجام داده باشد 

 

آخرین به روز رسانی در چهارشنبه 08 تیر 1390 ساعت 07:51
 
شهید نادر رمضانپور
نوشته شده توسط تفحص لنگرود   
يكشنبه 29 اسفند 1389 ساعت 09:12

 

منظره شهادت ،قلب را مشتاق ،روح را آرام و رخسار را نورانی می کند.

 

نام :نادر

خانوادگی :رمضانپور

تاریخ تولد:1341

محل تولد :روستای اسماعیل آباد دریاسر

تاریخ شهادت :19/8/61

محل شهادت :شلمچه

 

 شهید نادر رمضانپور به سال 1341در روستای اسماعیل آباد دریاسر- لنگرود چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدائی را در روستای خود به پایان رسانید و برای ادامه تحصیل (راهنمایی و دبیرستان )به شهر لنگرود رفت و در سال 1359 موفق به اخذ مدرک دیپلم گردید. سالهای آخر تحصیلی شهید مصادف با جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود. به همین خاطر وی خود را جهت انجام خدمت مقدس سربازی معرفی نمود و با پشت سر نهادن دوران آموزشی به خط مقدم جبهه اعزام و به صف های آهنین همرزمان خویش پیوست. سرانجام در تاریخ 19 /8/61 در جبهه خونین شلمچه به مقام والای شهادت نائل آمد.

 

«ویژگیهای شهید از زبان مادر شهید»

شهید هر وقت به مرخصی می آمد ، می گفت که آنجا (جبهه)منزل همه ماست و همه ما باید در آن شرکت کنیم . به او می گفتم ما چگونه می توانیم شرکت کنیم ؟من فقط می توانم برای شما آشپزی کنم و از همین جا از لباس گرفته تا خوراک برای شما می فرستم . او خیلی عاشق امام بود . وقتی به مرخصی می آمد، همیشه در مسجد بود و در دعای کمیل شرکت می کرد . در طول مدتی که به سربازی نرفته بود در مساجد و اماکن نگهبانی می داد و شبها که می شد به داخل اطاق او می رفتم اما او را در اطاق نمی دیدم. صبح که می شد به خانه بر می گشت .

 

«وصیت نامه»

(واعد والهم ماستطعتم من قوه.)

خون من انتقامی است که زندگی من از جهل و ظلم و ستم می گیرد

سلام به رهبر مستضعفان جهان امام خمینی . پدر و مادر نازنینم این وصیت نامه را فرزندت نادر ،سرباز اسلام با آرزویی که پراکنده در بیکران وجودم موج می زند به خانواده ام تقدیم می کنم . به تو مادری که آنقدر خوب مرا می فهمیدی و درک می کردی ....اگر پس از من برادرانم از تو پرسیدند که برادرم چه بود و چه کرد؟برای آنها از شهادت بگو . من می میرم و شهید می شوم اما مرگ من زندگی من است و خون من انتقامی است که زندگی من از جهل و ظلم و ستم  می گیرد. امیدورام این قدم کوچکی را که برای خدا گذاشتم از من قبول فرماید . بر خودم افتخار می کنم که با این لباس مقدس سربازی بر دشتها ،قله ها و کوهها شتافتم و چنین مقامی را بدست آوردم.

 

آخرین به روز رسانی در چهارشنبه 08 تیر 1390 ساعت 08:18
 
<< ابتدا < قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 بعدی > انتها >>

صفحه 7 از 11