خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنانکه که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنانکه این گوهرها را در دامن خود پروراندند.امام خمینی(ره)
بار خدايا توانائيم ده تا در اين جبهه ها تزكيه شوم و بوسيله اين تزكيه به تو نزديك گردم.شهيد غلامرضا حسين پور
 
 

پیوندها

 
 

 
جنگ در ادبیات کلاسیک فارسی1(نوشتاری از استاد، مرحوم دکتر غلامرضا رحمدل )
امتیاز کاربر: / 0
بدخوب 
نوشته شده توسط گروه تفحص رشت   
دوشنبه 14 اسفند 1391 ساعت 18:47

 

هوالباقی

 

نوشتاری از استاد فرهیخته ، مرحوم دکتر غلامرضا رحمدل ؛

جنگ در ادبیات کلاسیک فارسی

از حکمرانی سامانیان تا انقراض قاجاریه

جنگ در ساختار مفهومی و معرفت شناختی خود ، بسامد قابل ملاحظه ای در دواوین شعرای کلاسیک سرا دارد . یکی از نخستین نمونه های ادبی حماسی که خود در زمره ی نخستین آثار شعر دری به شمار می آید شعری است با دورنمایه ی همت و مناعت و آزادگی از حنظله ی بادغیسی . پیام حنظله در این شعر چنین است که انسان باید حیات خود را بر اساس مناعت و آزادگی تنظیم نماید و شرف و عزت را اگر چه هم در دهان شیران شرزه تعبیه شده باشد یا زیستن سرافرازانه و یا مرگ مردانه و شرافتمندانه ، که زندگی تسلیم پذیرانه با فلسفه ی حیات انطباق ندارد . توان حماسی این شعر ، احمد بن عبدالله خجستانی را آنچنان دگرگون ساخت که از سربندگی به امیری خراسان رسید :

مهتری گر بکام شیر در است                       شو خطر کن زکام شیر بجوی

یا بزرگی و عزّ و نعمت و جاه                     یا چو مردانت مرگ رویاروی

نمونه ای دیگر از گونه ی دیرینه ی فوق ابیاتی است بجا مانده از ابو سلیک گرگانی ، در این شعر می گوید اگر خون انسان در راه شرف و آزادگی به زمین ریخته شود بهتر است که با تن دادن به زندگی تسلیم پذیرانه ، آبرویش ریخته شود . همانگونه که پرستش خدایگانان روی زمین و مجیزگویی صاحبان قدرت از بت پرستیدن نیز بدتر است :

خون خود را گر بریزی بر زمین                            به که آب روی ریزی برکنار

بت پرستیدن  به  از مردم پرست                             پند گیر و  کار بند و هوش دار

در دوره ی حکمرانی سامانیان ، دوره ی اوجگیری شعر و ادب دری ، وجه غالب شعر ، مثنوی و دورنمایه ی غالب شعر ، دورنمایه ی حماسی بود .

در این دوره شاخص ها و مولفه های ملی ، تأثیر گذارترین و تعیین کننده ترین عوامل ارزشیابی نخبگان به شمار می آمده اند و نخبگان حکومتی برای تثبیت موقعیت خود برای خود هویت ملی و تبارنامه ی ایرانی تدارک می دیدند . در زمان سامانیان سه نوع گرایش عمده ی ملی در سطح کشور ، فعال بود . گرایش اول ، گرایشی ملی با جهت گیری شیعی و با هدف قطع وابستگی از خلفای عباسی بود که محوریت آنرا علویان طبرستان در دست داشتند . گرایش دوم نیز خواهان قطع کامل وابستگی کشور از سلطه ی خلفای عباسی بود و محوریت آنرا تشکیلات نیمه مخفی اسماعیلیان به عهده  داشت که شیعه ی هفت امامی بوده و استراتژی جنگ مسلحانه را ، راهگشای قطع سلطه می دانستند . گرایش سوم ، گرایش فرهنگی بود که هدف آنها احیاء اساطیر و فرهنگ ملی قبل از اسلام بود . نخبگان این سطح از گرایش ملی نخست به جمع آوری افسانه های پیش از اسلام پرداختند و در مرحله ی بعدی ، شاعران پارسی گوی ، با مأخذ قرار دادن این افسانه های مکتوب ، جنبش شاهنامه سرایی را پایه گذاری کردند . لازم به ذکر است که گردآورندگان اولیه ی افسانه های ملی ، در زمان سامانیان ، دهقانان یعنی صاحبان زمینهای بزرگ بودند . اجداد این دهقانان در حکومت طبقاتی ساسانیان همراه با درباریان و مغان طبقه ی حاکمه را تشکیل می دادند .

دهقانان دوره سامانی ، می خواستند از طریق جمع آوری افسانه های پیشین ، دوره ی اقتدار و منزلت از دست رفته ی گذاشته را به طریقی احیاء کنند . امرای سامانی که با حمایت های مادی و معنوی خلفای عباسی بر حکومت مستقل و ضد خلفائی صفاری فائق آمده بودند ، در واقع مستعمره  و تحت الحمایه ی عباسیان بودند ، لذاست که با علویان و اسماعیلیان از در ستیز بر آمده و ضربات جبران ناپذیری بر اسماعیلیان وارد آورند ، اما با شاهنامه سرایی و جمع آوری افسانه های ملی نظری کاملاً موافق داشته و خوددر این راه مشوق شاعران بودند . شاهنامه ی مسعودی مروزی و دقیقی طوسی در دوران سامانیان تدوین شد .

فردوسی طوسی نیز شاهنامه ی خود را در همین دوره شروع کرد . درون مایه ی اصلی منظومه های حماسی ، جنگ است . طرفهای درگیر در جنگهای شاهنامه ای ، شاهان و شاهزادگان ایرانی و غیر ایرانی هستند و پهلوانان نیز در این میان در همان حال که مدافع تاج و تخت شاهان و پاسدار فرّه ی ایزدی ( سلطنت ) بوده اند ، در گستره ای دیگر با دشمنان بشریت که از آنها به غولان و دیوان تعبیر می شد می جنگیدند تا امنیت اجتماعی را برای مردم به ارمغان آورند .از میان جنگهای شاهنامه ای ، فقط یک جنگ ، وجهه ی مردمی دارد و آن هم قیام مردمی کاوه ی آهنگر علیه ضحاک است . نیروی عمل کننده جنگی کاوه را توده ی مردم تشکیل می دادند . آنها با حداقل امکانات جنگی به رهبری آهنگر داغدیده ای به نام کاوه که هفده پسرش قربانی مارهای روئیده بر دوشهای ضحاک شده بودند ، زیر پرچمی که از چرم آهنگری درست شده بود و خود نمادی از قیام مردمی است گردآمدند و اراده ی پولادین ملتی بیدار را در تاریخ به نمایش در آوردند و بر ضحاک شوریدند و به حاکمیت جبارانه ی وی پایان دادند .

اما گویی ، سردارانی مانند کاوه فقط برای هموار کردن موانع ، ساخته شده اند و وقتی که جاده ی پرفراز و نشیب استبداد هموار شد ، کاوه ها مانند نردبانها ، بعد از استفاده تبدیل به هیزم می شوند . در فرهنگ شاهنامه ای پادشاهی از آن کسی است که فره ی ایزدی دارد و فره ی ایزدی نیز مبتنی بر دو اصل اساسی است یک اصل ایرانیت و دیگری اصل تبار شاهانه . به عبارت دیگر پادشاهی از آن کسی است که هم نسل اندر نسل ایرانی باشد و هم از تخمه و تبار شاهان باشد . کاوه ، ایرانی بود اما از تخمه و تبار شاهان نبود ، لذاست که پس از پیروزی برضحاک ، کلید پادشاهی به دست فریدون سپرده می شود و فریدون در حالیکه هنوز خون کشته شدگان قیام کاوه خشک نشده بود به قصر ضحاک می رود و با شهرناز و ارنواز ، زنهای ضحاک که دختران جمشید بودند ، نرد عشق می بازد .

در دوره ی غزنویان ، خلاصه دوره ی محمود غزنوی که سیاحتی جنگ طلبانه و کشور گشایانه داشت ، شاعران مدّاح مانند عنصری ، در ضمن دروغ پردازی های خود در مدح و تمجید ممدوح ، جنگهای او را نیز می ستودند و و از محمود ، مجاهدی فی سبیل ا... می ساختند ، این روند ، یعنی تمجید از جنگ طلبی های شاهان در قالب قصاید مدحیه ، تا حمله ی مغول کم و بیش ادامه داشت . بعد از حمله ی مغول و اوج گیری شعر صوفیان و قطع روابط شاعران با دربارها ، جنگ از بیرون به درون شاعر انتقال می یابد و شاعر ، جنگ با خود ، صلح با دیگران را سیره ی سلوک عرفانی خود می سازد . در سبک هندی جنگ در گستره ی نازک اندیشی ، مضمون تراشی و نازک خیالی شاعران ، جایگاه چندانی نداشته است .

 

پایان قسمت اول

منبع: روایت هشتم ،ماهنامه تخصصی اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس گیلان

 

قسمت دوم

 

 

 

 

آخرین به روز رسانی در جمعه 25 اسفند 1391 ساعت 20:19