غیب ، یعنی نهان ،پشت پرده ،یعنی آن چیزهایی که از حواسّ ظاهری ما نهان است و پشت پرده محسوسات واقع شده است. قرآن کریم این کلمه را زیاد به کار برده است ،گاهی تنها ،مثل این که می فرماید: « الذین یؤمنون بالغیب » (آنان که به غیب ایمان دارند-بقره/3) گاهی همراه با کلمه شهادت مثل اینکه می فرماید : «عالم الغیب و الشهاده » (خداوند هم به غیب آگاه است و هم به شهادت-انعام/73) .
فلاسفه اسلامی از همین تعبیر قرآنی استفاده کرده، جهان طبیعت را «عالم شهادت» و جهان ملکوت را «عالم غیب » اصطلاح کرده اند.برای ایمان و اعتقاد ما به عالم شهادت ،حواس ما کافی است. اساساً این عالم از آن جهت «شهادت » نامیده شده است که ما با حواس خود با آن سر و کار داریم و محسوس و ملموس ماست و نیازمندی ما به معلم و تعایم و تحقیق ، برای آشنا شدن بیشتر با حقایق آن است.
اما این حواس برای ایمان و اعتقاد به جهان غیب کافی نیست؛ برای ایمان و اعتقاد به جهان غیب ،قوّه عقل که خود مرتبه غیب وجود ماست باید دست به کار و فعالیت شود یا قوه ای نهان تر و مخفی تر از عقل باید غیب را شهود نماید.
پیغمبران راهنمایان جهان غیبند،آنان به این که مردم به وجود غیب ایمان داشته باشنداکتفا نکرده اند،پیغمبران آمده اند که میان مردم و غیب ارتباط برقرار کنند،مردم را مؤمن به مددهای غیبی و عنایت های خاص در شرایط خاصی بنمایند.
گفتیم غیب یعنی نهان ، پس پرده. این پرده چیست ؟ چگونه پرده ای جلوی چشم ما کشیده شده که نمی توانیم ببینیم؟ آیا واقعاًپرده ای وجود دارد که باید پس برود تا ببینیم ، یا اینکه این تعبیرات کنایه از حقایق دیگریست؟اتفاقاً همین تعبیر پرده در خود قرآن هم آمده است. درباره اهل قیامت می فرماید: «فکشفنا عنک عطائک فبصرک الیوم الحدید »( امروز پرده را از جلوی چشم تو برداشتیم،اینک دیده تو باز است و می توانی همه چیز را ببینی-ق/22)
مسلماً این پرده از نوع ماده و جسم نیست ؛ این پرده جز حجاب محدودیت حواس ما که تنها امور نسبی و محدود را درک می کند نمی باشد.
ادامه دارد...
برگرفته از کتاب« مهدویت »طرح مطالعاتی آثار شهید مرتضی مطهری
|