خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنانکه که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنانکه این گوهرها را در دامن خود پروراندند.امام خمینی(ره)
بار خدايا توانائيم ده تا در اين جبهه ها تزكيه شوم و بوسيله اين تزكيه به تو نزديك گردم.شهيد غلامرضا حسين پور
 
 

پیوندها

 
 

 
مناسبت ها


فاطميه 1
سایر بخش ها - مناسبت ها
نوشته شده توسط گروه تفحص بندر انزلی   
شنبه 19 فروردين 1391 ساعت 15:12

بسم الله الرحمن الرحيم

 

السلام عليكِ يا ايتها الصديقه الشهيده (سلام الله عليها)

alt

 

فرازی از  روشنگري بانوی آزادی - خطبه فدك

اما آنگاه که خدای پر مهر سرای پیام آوران و بهشت پرطراوت و معنویت خویش را برای برترین پیامبر خود برگزید ، و جایگاه بندگان برگزیده اش را منزلگاه او ساخت ، به ناگاه خار و خاشاک نفاق و کینه های درونی در میان شما پدیدار شد و پرده ی دین و آیین کنار رفت ، و گمراهان و تاریک اندیشان به صدا در آمدند ، و گمنامان فراموش شده قامت برافراشتند و سربلند کردند . نعره های بیدادگران و باطل گرایان در فضا پیچید و آنان در

صحنه ی جامعه ، به حرکت و جنب و جوش برخاستند . شیطان سرش را از نهانگاه خویش به در آورد و ندایتان داد ، و دریغ و درد که شما را آماده ی پذیرش دعوت فریبش یافت .

آنگاه که شما را دعوت به قیام بر باطل و بیداد نمود ، و دید سبک بار به حرکت آمده اید . شعله ها وشراره های خشم و انتقام را در سینه های شما بر افروخت و آثار خشم را در شما نمایان دید . از این رو سبب شد که شما بر غیر مرکب خویش علامت نهید و جز بر آبشخور خود در آیید ، و به چیزی دست دراز کنید که از آن شما نیست .

این دست درازی و غصب خلافت و تجاوز به مرزهای خدا و حقوق و امکانات جامعه در حالی بود که هنوز چیزی از رحلت بزرگ پیشوای آزادی نگذشته بود و زخم کاری مصیبت ما وسیع ، و جراحات ما بهبود نیافته بود ، و پیکر پاک پیامبر به خاک سپرده نشده بود .

بهانه ی شما این بود که از پدیدار شدن فتنه و آشوب می ترسید ، اما چه فتنه ای سهمگین تر از آن غضب و خشونت و بیدادی که شما در آن در غلطیدید و راستی که دوزخ بر کافران و حق ستیزان احاطه دارد .

چه دور است این پیش افتادگی از شما !

راستی چه می کنید و به کجا برده می شوید ؟ با این که قرآن در میان شماست که همه چیز آن پرتو افکن ، مقررات آن درخشان ، نشانه های بارزش آشکار و هویدا ، هشدار های آن هماره در برابر دیدگان شما و دستوراتش بسان روز روشن است ، اما شما آن را پشت سر افکنده اید !

آیا به راستی از آن روی برتافته یا به غیر آن داوری می کنید ؟

دریغ و درد که بیدادگران بد جانشینی را برای قرآن و برنامه های آن برگزیدند و هرکس جز اسلام آیینی را بجوید ، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود .

آنگاه دخت گرانمایه ی پیامبر با اشاره به بلند ترین گام ارتجاعی و استبدادی سلطه جویان افزود : شما مرکب خلافت را گرفتید ، اما آنقدر درنگ نکردید تا رام گردد و کشیدن مهار آن آسان شود .

شما به ناگاه آتش فتنه ها را برافروختید و شعله های آن را دامن زدید و پرشراره تر ساختید و ندای شیطان اغواگر را پاسخ گفتید و برای خاموش ساختن انوار دین خدا و از میان برداشتن سنت های انسان ساز پیام آورش ، همت گماشتید و به بهانه ی گرفتن کف از روی شیر ، آن را تا قطره ی آخر خائنانه و در نهان به سر کشیدید .

به ظاهر سنگ دلسوزی از دین و جامعه را به سینه زدید ، اما در حقیقت برای دمیدن برکوره ی جاه طلبی و آزمندی خود کوشیدید و برای کنار زدن خاندان وحی کمین کردید ،  ما نیز بسان کسی که تیزی شمشیر بر گلو ، و نوک نیزه بر دل او نشسته باشد ، چاره ای جز شکیبایی و روشنگری ندیدیم .

و شگفت این است که شما چنین وانمود می کنید که خدا برای ما از پدرمان میراث قرار نداده و من از پدرم پیامبر ارث نمی برم .

آیا به راستی رژیم و حکومت و داوری استبداد و جاهلیت را می خواهید ؟

و برای گروهی که به مقررات خدا یقین می آورند ، نظام و داوری چه کسی بهتر از داوری خداست ؟ آیا شما این حقایق را نمی دانید ؟

چرا می دانید ! این ها بسان نور خورشید برای شما روشن است که من دختر پیامبرم .

هان ای مردم مسلمان ! آیا زیبنده است که میراث پدرم به زور و فریب از من گرفته شود ؟

 

***

عیادت « امّ سلمه » از ریحانه ی پیامبر ( ص )

هنگامی که دخت یگانه پیامبر بر اثر یورش دژخیمان استبداد به خانه اش ، در بستر بیماری قرار گرفت ، « امّ سلمه » به عیادت او شتافت و ضمن عرض سلام گفت :

دخت گرامی پیامبر ! با این اندوه و رنج هایت ، شب را چگونه سحر کردی ؟

آن حضرت فرمود :

شب تیره را با اندوه شدید و غم جانکاه به سحر آوردم ، در حالی که خورشید رسالت رفته و جانشین راستین و دادپیشه ی او زیر فشار بیداد شب پرستان و شیفتگان قدرت است .

به خدای سوگند شکوه و عظمت آزاد مردی مورد هجوم ظالمانه قرار گرفت که حق امامت او را بر خلاف فرمان خدا در قرآن و برخلاف سفارش پیامبر در تأویل آیات آن ، بیدادگرانه و لجوجانه غصب کردند و به دیگران سپردند . این رفتار زشت و سیاست شوم بی گمان از کینه های جنگ « بدر » و « اُحد » در دل نفاق پیشگان و اندیشه ی فتنه انگیزان باقی مانده است . آنان تاکنون امکان جرأت آشکار ساختن تاریک اندیشی و دشمنی خویش با علی ( علیه اسلام ) را نداشتند و اینک احساس می کنند که فرصت یافته اند .1

 

پي نوشت :

1- بحاالأنوار  ، جلد 43 ، ص 157

 

منبع :

 فاطمه الزهرا از ولادت تا شهادت / سید محمد کاظم قزوینی 

 
ولادت با سعادت حضرت زینب کبری (س)مبارک
نوشته شده توسط گروه تفحص رشت   
سه شنبه 08 فروردين 1391 ساعت 18:51

 

بسم الله الرحمن الرحیم

سالروز میلاد مظهر علم و تقوا، سلاله پاک رسول خدا (ص)، دست پرورده آغوش علی مرتضی (ع) و تربیت یافته دامان فاطمه زهرا (س)، حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) خجسته باد.

تولد زينب و گريه پيامبر بر مصايب آن

زينب كبرى (س ) روز پنجم جمادى الاول سال 5 يا 6 هجرت در مدينه چشم به جهان گشود. خبر تولد نوزاد عزيز، به گوش رسول خدا (ص ) رسيد. رسول خدا (ص ) براى ديدار او به منزل دخترش ‍ حضرت فاطمه زهرا (س ) آمد و به دختر خود فاطمه (س ) فرمود:

((دخترم ، فاطمه جان ، نوزادت را برايم بياور تا او را ببينم )).

فاطمه (س ) نوزاد كوچكش را به سينه فشرد، بر گونه هاى دوست داشتنى او بوسه زد، و آن گاه به پدر بزرگوارش داد. پيامبر (ص ) فرزند دلبند زهراى عزيزش را در آغوش كشيده صورت خود را به صورت او گذاشت و شروع به اشك ريختن كرد. فاطمه (ص ) ناگهان متوجه اين صحنه شد و در حالى كه شديدا ناراحت بود از پدر پرسيد: پدرم ، چرا گريه مى كنى ؟!

رسول خدا (ص ) فرمود: ((گريه ام به اين علت است كه پس از مرگ من و تو، اين دختر دوست داشتنى من سرنوشت غمبارى خواهد داشت ، در نظرم مجسم گشت كه او با چه مشكلاتى دردناكى رو به رو مى شود و چه مصيبتهاى بزرگى را به خاطر رضاى خداوند با آغوش باز استقبال مى كند)).

در آن دقايقى كه آرام اشك مى ريخت و نواده عزيزش را مى بوسيد، گاهى نيز چهره از رخسار او برداشته به چهره معصومى كه بعدها رسالتى بزرگ را عهده دار مى گشت خيره خيره مى نگريست و در همين جا بود كه خطاب به دخترش فاطمه (س ) فرمود: ((اى پاره تن من و روشنى چشمانم ، فاطمه جان ، هر كسى كه بر زينب و مصايب او بگريد ثواب گريستن كسى را به او مى دهند كه بر دو برادر او حسن و حسين گريه كند)).

گريه جبرئيل بر مصايب زينب (س )

روايت شده است كه پس از ولادت حضرت زينب (س )، حسين (ع ) كه در آن هنگام كودك سه چهار ساله بود، به محضر رسول خدا (ص ) آمد و عرض كرد: ((خداوند به من خواهرى عطا كرده است )). پيامبر(ص ) با شنيدن اين سخن ، منقلب و اندوهگين شد و اشك از ديده فرو ريخت . حسين (ع ) پرسيد: ((براى چه اندوهگين و گريان شدى ؟)). پيامبر(ص ) فرمود: ((اى نور چشمم ، راز آن به زودى برايت آشكار شود.))

تا اينكه روزى جبرئيل نزد رسول خدا (ص ) آمد، در حالى كه گريه مى كرد، رسول خدا (ص ) از علت گريه او پرسيد، جبرئيل عرض ‍ كرد: ((اين دختر (زينب ) از آغاز زندگى تا پايان عمر همواره با بلا و رنج و اندوه دست به گريبان خواهد بود؛ گاهى به درد مصيبت فراق تو مبتلا شود، زمانى دستخوش ماتم مادرش و سپس ماتم مصيبت جانسوز برادرش امام حسن (ع ) گردد و از اين مصايب دردناك تر و افزون تر اينكه به مصايب جانسوز كربلا گرفتار شود، به طورى كه قامتش خميده شود و موى سرش سفيد گردد.))

پيامبر (ص ) گريان شد و صورت پر اشكش را بر صورت زينب (س ) نهاد و گريه سختى كرد، زهرا (س ) از علت آن پرسيد. پيامبر (ص ) بخشى از بلاها و مصايبى را كه بر زينب (س ) وارد مى شود، براى زهرا(س ) بيان كرد.

حضرت زهرا (س ) پرسيد: ((اى پدر! پاداش كسى كه بر مصايب دخترم زينب (س ) گريه كند چيست ؟ پيامبر اكرم (ص ) فرمود: ((پاداش او همچون پاداش كسى است كه براى مصايب حسن و حسين (ع ) گريه مى كند))

بشارت تولد زينب و گريه على (ع )

هر پدرى را كه بشارت به ولادت فرزند دادند، شاد و خرم گرديد، جز على بن ابى طالب (ع ) كه ولادت هر يك از اولاد او سبب حزن او گرديد.

در روايت است كه چون حضرت زينب متولد شد، اميرالمؤ منين (ع ) متوجه به حجره طاهره گرديد، در آن وقت حسين (ع ) به استقبال پدر شتافت و عرض كرد: اى پدر بزرگوار! همانا خداى كردگار خواهرى به من عطا فرموده

اميرالمؤ منين (ع ) از شنيدن اين سخن بى اختيار اشك از ديده هاى مبارك به رخسار همايونش جارى شد. چون حسين (ع ) اين حال را از پدر بزرگوارش مشاهده نمود افسرده خاطر گشت . چه ، آمد پدر را بشارت دهد، بشارت مبدل به مصيبت و سبب حزن و اندوه پدر گرديد، دل مباركش ره درد آمد و اشك از ديده مباركش بر رخسارش جارى گشت و عرض كرد: ((بابا فدايت شوم ، من شما را بشارت آوردم شما گريه مى كنيد، سبب چيست و اين گريه بر كيست ؟))

على (ع ) حسينش را در برگرفت و نوازش نمود و فرمود: ((نور ديده ! زود باشد كه سر اين گريه آشكار و اثرش نمودار شود.))كه اشاره به واقعه كربلا مى كند. همين بشارت را سلمان به پيغمبر داد و آن حضرت هم منقلب گرديد.

چنان كه در بعض كتب است كه حضرت رسالت در مسجد تشريف داشت آن وقت سلمان شرفياب خدمت گرديد و آن سرور را به ولادت آن مظلومه بشارت داد و تهنيت گفت . آن حضرت بگريست و فرمود: ((اى سلمان جبرييل از جانب خداوند جليل خبر آورد كه اين مولود گرامى مصيبتش غير معدود باشد تا به آلام كربلا مبتلا شود، الخ ))

نامگذارى زينب از طرف خداوند

هنگامى كه زينب (س ) متولد شد، مادرش حضرت زهرا (س ) او را نزد پدرش اميرالمؤ منين (ع ) آورده و گفت : اين نوزاد را نامگذارى كنيد! حضرت فرمود: من از رسول خدا جلو نمى افتم .

در اين ايام حضرت رسول اكرم (ص ) در مسافرت بود. پس از مراجعت از سفر، اميرالمؤ منين على (ع ) به آن حضرت عرض كرد: نامى را براى نوزاد انتخاب كنيد. رسول خدا (ص ) فرمود: من بر پروردگارم سبقت نمى گيرم .

در اين هنگام جبرئيل (ع ) فرود آمده و سلام خداوند را به پيامبر(ص ) ابلاغ كرده و گفت :

نام اين نوزاد را ((زينب )) بگذاريد! خداوند بزرگ اين نام را براى او برگزيده است .

بعد مصايب و مشكلاتى را كه بر آن حضرت وارد خواهد شد، بازگو كرد. پيامبر اكرم (ص ) گريست و فرمود: هر كس بر اين دختر بگريد، همانند كسى است كه بر برادرانش حسن و حسين گريسته باشد.

لقب هاى حضرت زينب (س )

الف ) زينب كبرى : اين لقب براى مشخص شدن و تمييز دادن او از ساير خواهرانش (كه از ديگر زنان اميرمؤ منان به دنيا آمده بودند) بود.

ب )الصديقة الصغرى : چون (( صديقة )) لقب مبارك مادرش ، زهراى مرضيه (س ) است ، و از سويى شباهت هاى بى شمارى ميان مادر و دختر وجود داشت ، لذا حضرت زينب را (( صديقه صغرى )) ملقب كردند.

ج ) عقيله / عقيله بنى هاشم / عقيله الطالبين :

(( عقيله )) به معناى بانويى است كه در قومش از كرامت و ارجمندى ويژه اى بر خوردار باشد و در خانه اش عزت و محبت فوق العاده اى داشته باشد.

د) ديگر لقب ها:

از ديگر لقب هاى حضرت زينب ، موثقه عارفه ، عالمه غيرمعلمه ، عابده آل على ، فاضله و كامله است .

كنيه حضرت زينب (س )

كنيه آن عليا حضرت (( ام كلثوم )) است ، و اين كه ايشان را (( زينب كبرى )) مى گويند، براى آن است كه فرق باشد بين او و بين كسى از خواهرانش كه به آن نام و كنيه ناميده شده است .

چنان كه ملقبه به (( صديقه صغرى )) شده است ، براى فرق بين او و مادرش صديقه كبرى فاطمه زهراصلوات الله عليهما.

هوش و ذكاوت

صاحب كتاب اساور من ذهب درباره حافظه و ذكاوت آن بانوى بزرگوار چنین می نویسد:

در اهمیت هوش و ذكاوت آن بانوى بزرگوار همین بس كه خطبه طولانى و بلندى را كه حضرت صدیقه كبرى فاطمه زهرا صلوات اللّه و سلامه علیها در دفاع از حق امیرالمؤمنین علیهالسّلام و غصب فدك در حضور اصحاب پیغمبر اكرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ایراد فرمودند، حضرت زینب علیها السلام روایت فرموده است.

و ابن عباس با آن جلالت قدر و علو مرتبه در حدیث و علم، از آن حضرت روایت نموده و از آن حضرت به عقیله تعبیر می كند. چنانچه ابوالفرج اصفهانى در مقاتل می نویسد: ابن عباس خطبه حضرت فاطمه سلام اللّه علیها را از حضرت زینب سلام اللّه علیها روایت كرده و می گوید: حدثتنى عقیلتنا زینب بنت على علیهالسّلام..»

دقت كنیم كه حضرت زینب علیها السلام با اینكه دخترى خردسال (یعنى هفت ساله و یا كمتر) بود، این خطبه عجیب و غرّاء كه محتوى معارف اسلامى و فسلفه احكام و مطالب زیادى است را با یك مرتبه شنیدن حفظ كرده، و خود یكى از راویان این خطبه بلیغه و غراء می باشد.اساور من ذهب: .

فصاحت و بلاغت

كلمات دربار و فرمایشات گهربار آن حضرت در خطبه هایى كه از آن حضرت روایت شده خود قوىترین دلیل بر كمال فصاحت و بلاغت آن بانوى بزرگوار می باشد. همان بانویى كه امام سجاد علیهالسّلام در حق ایشان فرمودند: «اَنْتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَیرَ مُعَلَّمَة وَ فَهِمَةٌ غَیرَ مُفَهَّمَة» یعنى:

«اى عمّه! شما الحمد للّه بانوى دانشمندى هستید كه تعلیم ندیده، و بانوى فهمیده اى هستى كه بشرى تو را تفهیم ننموده است».

در اینجا مرورى كوتاه به قسمتى از خطبه آن حضرت در مجلس یزید كه یكى از بزرگترین حركتهاى آن حضرت، در واقعه كربلا بود كه دستگاه حكومت بنى امیه را به شدّت لرزاند می كنیم:

«به خدا قسم اى یزید، هر چه كردى بازگشت آن به سوى خودت خواهد بود، چرا كه تو جز پوست خود نشكافتى و جز گوشت خود ندریدى.

اى یزید! در آن روزى كه خداوند بدنهاى پاك شهیدانمان را حاضر می كند تا حقوق خود را از ستمگر بستاند، تو بر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم وارد خواهى شد، امّا می دانى در چه حالى؟ در حالیكه خون عزیزان او را ریخته و حرمت ذرّیه او را از بین برده اى. آرى اى یزید! از این پیروزى ظاهرى كه به دست آورده اى، غرق شادى مشو، و آن عزیزان را كه در كربلا به خاك و خون كشیده اى، مغلوب و مرده مپندار. كه خداوند می فرماید: (كسانى را كه در راه خدا شهید شده اند مرده مپندارید. بلكه آنان زنده اند و در نزد خداى خود روزى می خورند).آل عمران: 169

و اى یزید! براى تو همین بس كه حاكم در آن روز خداوند، و دشمن تو پیامبر خدا، و یاور و پشتیبان اهل بیت جبرئیل باشد. و به زودى كسى كه این مقام را براى تو زینت داده و تورا بر گردن مسلمین سوار كرده است (یعنى معاویه)، خواهد دانست كه چه جانشین بدى براى خود تعیین كرده و در روز جزا درخواهید یافت كه بدترین مكان از آنِ كیست؟ و بدبختى و ضعف و زبونى شامل چه افرادى خواهد شد.

كرامات

به غیر از انوار مقدسه چهارده معصوم علیهم السّلام، در میان خاندان رسالت و اهل بیت گرامى پیامبر اكرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم، افرادى هستند كه در نزد خداوند متعال داراى رتبه و منزلت رفیع و والایى می باشند و توسل به ایشان، موجب گشایش مشكلات و معضلات امور دیگران است. مانند حضرت اباالفضل علیه السلام كه حتى در موارد زیادى مسیحیان به آن حضرت متوسل شده و به بركت توسل به آن حضرت مشكلاتشان حل گردیده و به حوائج و خواسته هاى خویش نائل گردیده اند.

حضرت زینب سلام اللّه علیها نیز بانویى بزرگوار از این دودمان پاك است كه توسل به آن حضرت براى حل مشكلات بزرگ بسیار تجربه شده است و كرامات بسیارى از آن بانوى گرامى نقل شده است.

به عنوان مثال شبلنجى یكى از علماى اهل تسنّن در نورالابصار می نویسد:

«شیخ عبدالرحمن اجهورى مقرى در كتابش مشارق الانوار می گوید: در سال هزار و صد و هفتاد دچار مشكل بسیار سختى شدم و به روضه (قبر مطهر و نوراین) حضرت زینب علیها السلام متوسل شدم و قصیدهاى در مدح آن حضرت سرودم كه مطلع آن چنین بود:

آلِ طاها لَكُمْ عَلَینَا الْوِلاءُ لا سِواكُمْ بِما لَكُمْ آلآء

و خدا به بركت آن بانوى گرامى مشكل مرا حل كرد.

 

آخرین به روز رسانی در چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 18:34
 
<< ابتدا < قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 بعدی > انتها >>