نوشته شده توسط گروه تفحص لنگرود
|
شنبه 30 مهر 1390 ساعت 11:18 |
معلم خانه شهید سردار غلامرضا قبادیخاطره ای از پدر شهید:او معلم خانه من بود و راهی را به من نشان داد که فقط سعادت دنیا و آخرت در آن بود. اما جا مانده این مسیر من بودم. نانوایی داشتیم. غلامرضا خیلی در کارهای نانوایی به من کمک میکرد. سال آخر دیپلم بود و درسهایش سنگین تر شده بود و به من گفت پدر درسم کمی سنگین شده اگه اجازه بدهید من نانوایی نیایم. قبول کردم و به جای او یه شاگرد نانوا گرفتم. اما قبل از اینکه دیپلمش را بگیرد جذب بسیج شد و بعدشم جذب سپاه. یک روز اومد تو خونه و با اون صحبت های شیرینش مثل یه معلم با تجربه برامون صحبت کرد و بهم گفت بابا تو هم میتونی به بسیج بیای و خدمت کنی. ثبت نام کردم و به مدت 4 ماه در بسیج ماندم و در عملیاتهایی که قعطی نبود شرکت می کردیم. بعد از آن تصمیم گرفتم نانوایی را بفروشم و وارد سپاه بشوم. وارد سپاه که شدم با پسرم و ودامادم به مدت 14 ماه و 15 روز در جبهه حضور داشتم غلامرضا معلم من بود و جبهه هم برایم مکتب خانه.
|