وصیتنامه شهید مجید بامداد

بسم الله الرحمن الرحیم

ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون

چنین مپندارید آنهاییکه در راه خدا کشته شده اند مردگانند بلکه زنده اند و در نزد خدا روزی می خورند .

بنام خدایی که آمدنم از طرف او بود رفتنم به سوی او ، و هدفم اوست و معبودم و معشوقم اوست سخنم را شروع می کنم .

ای پدر مهربانم من به آرزوی خود که همان شهادت در راه خدا باشد رسیدم و اولین علت آن فطرت خداشناسی یا به عبارت ساده ذات درونیم بود.

سلام بر تو ای مادر مهربانم ای کسی که مرا با رنج و مشقت زیاد بزرگ کرده ای و انتظار دامادی مرا می کشیدی ، مادرم دیدی که چگونه به آرزوی خود رسیدی ، من داماد شدم و به حجله رفتم که بنای حجله توسط سرور آزادگان حسین ابن علی ( ع ) طراحی شده است .

پدر و مادر عزیزم و امت شهید پرور آگاه باشید که حجله ماها فرق اساسی اش با دیگر حجله ها در این است که ما معبود و معشوقمان جز خدا چیز دیگری نیست یار و همبستر خوابمان جز کفن خونین چیز دیگری نخواهد بود و در شب شهادت زیبایی شهادت را در بغل خود حس میکنیم این امید را از خداوند بزرگ دارم که شهادتم باعث گردد که به سوی معبودم بشتابم همان کسی که سالها انتظارش را داشتم  .

پدر و مادر عزیزم من ترکش های گرم خمپاره ها و توپ هی دشمن دین و اسلام را به جان خود خریدم و با آغوش باز از آنها استقبال نمودم که شما ها شاهدان حقیقی آن خواهید بود .

شما ای پدر و مادر عزیزم به مردم بگویید که مجید و امثال آن راهشان از روی عقل و تدبیرشان بود و هدفشان پیروزی اسلام  تا سرنگونی کفر و نفاق از جامعه می باشد و شهادتم از روی تدبیر و آگاهی من بوده پدر و مادر عزیزم من شما ها را خوب می شناسم گریه زاری مفهومی ندارد و کاری نکنید با اعمالتان باعث خوشحالی دشمنان دین و اسلام گردید . میدانم برایتان مشکل خواهد بود اما واجبات و مقدساتمان بسی مهمتر می باشند .

مادرم من که شهید شدم شما شال عزا بر سر نگذارید و جشن بگیرید و خوشحال باشید که رسالت مادری خود را خوب انجام داده اید و بر سر مزارم گریه نکنید که دشمنان اسلام شاد شوند .

ای برادران و خواهرانم شما باید پیام خونین من را به دیگران برسانید که شهادت تزریق خون است بر پیکر اجتماع و تزریق سمی است بر پیکر جهانخواران .

پدر و مادر گرامی وادی من در پایین محله چنیجان کنار قبر حجت الله اسماعیلی می باشد و من دوست ندارم کسانی که با محل دفن من مخالفت می کنند در خانه ما رفت و آمد کنند و امیدوارم وصیت مرا عمل نمایید .

در خاتمه دوست دارم وصیت نامه ام  را دایی  عیسی قرائت نماید .

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک      چند روزی  قفسی ساخته اند از بدنم

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود         به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

افسوس که روح در بدن نیست مرا        یک بلبل مست در چمن نیست مرا

یاران عزیزان مرا یاد کنید          رفتم که سفر آمدنی نیست مرا

شمع فروزان توام اینگونه خاموشم مکن       از کنارت رفته ام اما فراموشم مکن

خوش آمدی به مزا رم تا کنی یادم         بخوان تو سوره الحمد تا کنی شادم