خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنانکه که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنانکه این گوهرها را در دامن خود پروراندند.امام خمینی(ره)
بار خدايا توانائيم ده تا در اين جبهه ها تزكيه شوم و بوسيله اين تزكيه به تو نزديك گردم.شهيد غلامرضا حسين پور
 
 

پیوندها

 
 

 
شهید داوود حیدری مرادبسری
امتیاز کاربر: / 7
بدخوب 
نوشته شده توسط گروه تفحص رودسر   
دوشنبه 20 آذر 1391 ساعت 08:10

وصیت نامه پاسدار شهید داوود حیدری

به نام خدای مهربان ، به نام خدای شهیدان ، به نام خدای حسین ( ع ) و به نام خدای آفریدگار انسانها .

اینجانب داوود حیدری متولد 1347 ساکن روستای کویه سفلی وصیت نامه خود را به شرح زیر آغاز میکنم .

سلام بر خونی که به راه خدا ریخته می شود . سلام بر شب هنگام عملیات و سلام بر لحظه ای که به زمین می افتم و به پیش خدای حسین می روم .

سلام بر تیر ها و ترکش ها .

سلام بر آن تیری که ماموریت دارد تا مرا پیش یار ببرد .

چقدر زیباست لحظه شهادت و چقدر زیباست در راه خدا جان دادن و چقدر شیرین است یاران و همرزمان  شهید را ملاقات کردن . آری شاید برای بعضی ها مفهوم نباشد ولی برای من مفهوم است که باید پیش خدا بروم .

خدایا تیرها و ترکش ها را تحمل می کنم و خدایا با پایی مجروح و تنی خسته از لا به لای جاده ها و دره ها و بالای کوه ها عبور می کنم .

خدایا دوری از زن و بچه را تحمل می کنم . خدایا ندیدن فرزند را تحمل می کنم ولی خدای بزرگ عذاب جهنم تو را چگونه تحمل کنم .

خدایا من چطور از رضوان تو دور باشم .

خدایا مرا ببخش .

خدایا برای حسین ( ع ) اشک ریختم . آیا گناهی که کردم از من خواهی گذشت .

خدایا دنیا شیرین است ولی به اندازه شیرینی شهادت نیست .

خدایا برای تو آمدم و برای تو به شهادت می رسم تا به انقلابم خون دهم ، تا انقلاب به اهداف خود برسد تا انقلاب همانند موجی خروشان به پیش رود . آری همه بدانند و اهل خانه من بدانند و همسرم بداند که من هرگز از یاران باوفای اسلام و قرآن جدا نبوده ام و با ریختن خون خود این را عملا اثبات می کنم .

شب عملیات است و من در حالی که دلم شکسته است چند کلامی را می نویسم .

خدایا به عظمت این شب ما را راست قامت در پیشگاه حق قرار بده .

خدایا خود را امشب که در حال رفتن به منطقه عملیاتی هستم به تو سپرده ام  ، و از تو می خواهم مرا هر موقعی که می خواهی به بهشت روانه کنی و از دنیا ببر ، چون من آرزوی دیدار با دوستان شهیدم را دارم  ، من دیوانه ام دیوانه شوق شهادتم  ، من بسیجیم بسیجی آزاده آماده هر حمله ام .

ای خدای بزرگ دلهای رزمندگان ما را از محبت خود مملو کن و به آنان جرأت و صبر و استقامت عنایت کن .

اما چند کلمه با خانواده گرامی خودم   ؛

پدر جان و مادر جان قبل ازهر چیز شما را به تقوی الهی دعوت می کنم و از شما می خواهم بعد از شهادتم گریه زیاد نکنید ، البته گریه برای شهید اجر دارد ، ولی پدر ومادرم از آنجایی که در فقر و تنگدستی مرا بزرگ کردید و مرا طوری بزرگ نمودید که رزمنده جبهه باشم و به جای انحراف از صراط مستقیم راه خدای حسین ( ع ) را طی کنم از شما نهایت تشکر دارم . شما برای من خیلی زحمت کشیده اید و پدری دلسوز و و مادری بزرگوار بودید و هستید ، پدر جان و مادر جان مرا حلال کنید و هر چه از من دیدید ببخشید .

پدر جان ؛ من شما را وصی خود قرار داده ام هر چه به نظر شما می آید انجام دهید . شما را به خدا می سپارم .

اما همسرم ؛ از شما عذر می خواهم که مدت زیادی با شما زندگی نکرده ام و می دانم برای تو سخت بود که به این زودی همسر خود را از دست بدهید ولی چه کنم مگر نبود در صدر اسلام که حنظله را ملائکه را ملائک غسل دادند . آری همسرم اسلام و اهداف عالیه انقلاب این را می طلبد و من به خاطر تحقق انقلاب اسلامی راهی جبهه شدم  ،

همسرم به فرزندم بگویید : که پدر شما در جبهه هنگام رویارویی با دشمنان اسلام به شرف شهادت رسید . فرزندم را خوب تربیت کنید تمام اموالی را که دارم به فرزندم بدهید و هر چه را که شما می خواهید بردارید .

همسرم ؛ امشب شبی است که هوا بارانی و برفی است ولی رزمنده ها شوق دیگری دارند و همه مشغول کاری هستند و من هم مشغول نوشتن وصیت نامه می باشم .

همسرم در شهادت من بی تابی نکنید و خود را اذیت و آزار نکنید ، فقط از شما می خواهم که فرزندم را اسلامی تربیت کنید .

اما چند جمله با فرزندم ؛

فرزندم در دوران عمر چندین ساله سعی کردم مسلملن باشم و در این زمان که نعمت خدا بر ما ارزانی شده و دوران انقلاب بود و مقارن با هجوم بیگانه به سرزمین ما ، عازم جبهه شدم و این چند ساله با متجاوز جنگیدم و به شهادت رسیدم .

پسرم من عاشقانه رفتم و این افتخار من بود از تو می خواهم که عاشقانه گام برداری و اسلامی بودن و انقلابی بودن را فراموش نکنی و سعیکن در زندگی از قرآن جدا نشوی و زیاد به دنیا دلبستگی نداشته باشی که حب دنیا انسان را می فریبد و منحرف می کند ، فرزندم نمازهای قضای مرا به جای آور و روزه ی یک ماه و یا بیشتر را به جا نیاورده ام چون در جبهه بودم سعی کنید که به جای آورید ، و همه وسایل شخصی  که متعلق به من است به شما تقدیم میکنم .

چند کلامی با مردم شریف ؛

ای مردم بزرگ و شریف برای ما پیامبری آمده در حال حاضر ما ادعای پیروی چنین پیامبری را داریم و خود را مسلمان می دانیم ای مسلملنها هر کس که می خواهد در ادعای خود راست گفته باشد باید خود را هرچه سریعتر به میدان نبرد برساند و در غیر این صورت دروغ گفته و در جهالت مرده است و از دین رسول و ائمه ( ص ) پیروی نکرده است . البته کسی که توان رزم دارد .

بنده برای کسانیکه تا به حال خود را هم فکر اقیانوس انقلاب و اسلام نکرده اند حرفی ندارم ، ولی باید عرض کنم که جهالت تا کی و تا کجا . چرا نمی بینید و چرا نمی شنوید . ای کور باد آن چشمی که مظلومیت و حقانیت انقلاب را نبیند و ای بریده باد آن دستی که علیه انقلاب اسلامی توطئه کند و لال باد آن زبانی که علیه انقلاب حرف بد بزند .

به دوستان و برادرانم سلام عرض می کنم و از همه می خواهم مرا حلال کنند ، از برادرم محمد میخواهم که خود را آماده کند که یک رزمنده خوب باشد از برادرم احمد می خواهم خود را آماده کند و درس بخواند و دنبال مکتب اسلام برود و نیروی خوبی برای انقلاب باشد .

از خواهرانم طلب عفو و بخشش را دارم .

همه شما را به خدا می سپارم فقط باید به عرض همه ی مردم برسانم که فرزندم رایتیم صدا نکنند چون پدر او نمرده و در پیش خدای خود روزی می خورد .

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

داوود حیدری – مورخه 25/10/66 اطراف ماووت

آخرین به روز رسانی در دوشنبه 20 آذر 1391 ساعت 10:27