خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنانکه که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنانکه این گوهرها را در دامن خود پروراندند.امام خمینی(ره)
بار خدايا توانائيم ده تا در اين جبهه ها تزكيه شوم و بوسيله اين تزكيه به تو نزديك گردم.شهيد غلامرضا حسين پور
 
 

پیوندها

 
 

 
شهید حمید سجاسی - لاهیجان
امتیاز کاربر: / 2
بدخوب 
نوشته شده توسط گروه تفحص لاهیجان   
چهارشنبه 23 بهمن 1392 ساعت 11:22

به نام خدا

شهید حمید سجاسی

نام پدر: قربانعلی

محل تولد: لاهیجان

تاریخ تولد: 41/06/25

تاریخ شهادت: 57/08/22

تحصیلات: راهنمایی

وضعیت تأهل: مجرد

گلزار شهید: شادِهسر

شب بود. شبی در نیمه های پاییز سال 57 . حمید در اتاقی در خانه کوچک روستاییشان چیزهایی می نوشت. مادر سواد خواندن نداشت. اما گاهی احساس از کلمات و واژه ها بیرون میزند. نوشته های حمید بوی حادثه می داد.

مادر از نگرانی هایش گفت. از هراسش و پدر جملات ناتمام مادر را کامل کرد. حمید با همان لبخند همیشگی با نگاه گرمش از امیدی گفت که پشت این هراس خانه کرده.

صبح وقتی حمید کفش های کتانیش را پوشید، مادر فهمید که امروز هم به مدرسه نمی رود. این کفش ها را برای فرار از ماموران خریده بود. هنگامی که حمید دست در دست ابراهیم، برادر کوچکش، از میان درختان حالا بی برگ روستا گذشتند تا به شهر بروند، نگاه نگران مادر را ندیدند. آن روز شهر شلوغ بود. خشم مردم در تظاهرات و اعتصابات بروز کرده بود. مامورین پاسخ شعارها را با گلوله می دادند و در این میان گلوله ای پیشانی حمید را نشانه رفت همین یک تیر برای متلاشی کردن مغز جوانی 16 ساله کافیست. سنگ فرش های خیابان آن روز از خون حمید سرخ شده بود.

شانزده سال قبل،در تابستان 41 ، حمید سجاسی در خانواده روستایی از توابع شهرستان لاهیجان به دنیا آمد. زندگی را در همان دوران کودکی وقتی روی دوش مادر در شالیزارها بود، شناخت. حمید مثل همه بچه های روستا کار کردن را زود شروع کرد. برای مدرسه به شهر می آمد و بعد از پایان ساعتهای مدرسه در مغازه ماهی فروشی پدر مشغول میشد. خوشرو و مهربان بود. زنبیل های سنگین مشتری های کم توان را تا منزلشان می برد.

آرزویش پرواز بود. بچه ها خلبان حمید می خواندنش. خوب قرآن می خواند. کتابچه ای تهیه کرده بود تا مداحی یاد بگیرد. با پایان دوران دبستان فصل جدیدی در زندگی حمید آغاز شد. آشنایی با معلم شهید فریدون پارسی و پی بردن به عمق مبارزات حضرت امام قلب عدالت جوی او را به تپش واداشت با مختصردرآمد روزانه اش به چاپ و تکثیر اطلاعیه ها و اعلامیه های انقلابی می پرداخت.

22آبان ماه سال 57 حمید به همراه سایر همشهریانش در سطح شهر لاهیجان تظاهرات گسترده ای علیه رژیم پهلوی برگزار کردند. دامنه تظاهرات به میدان اصلی شهر رسید. کار به خشونت کشید و مامورین شروع به تیر اندازی کردند و در این میان 4 نفر از جوانان برومند شهر به شهادت رسیدند که حمید جزو شهدای آن روز بود. مامورین حتی از برگزاری مراسم تدفین و خاکسپاری برای شهدا ممانعت به عمل آوردند و جسم مطهر این شیهد غریبانه در میان حزن و اندوه خانواده در هوایی بارانی در صحن امامزاده سیر رضا شادِهسر به خاک سپرده شد.چند ماه بعد خون جوانانی همچون حمید ثمر داد و درخت انقلاب به بار نشست. و مسببین این حادثه توسط مردم بازداشت، محاکمه و به اعدام محکوم شدند.

و حالا سالهاست که میدان اصلی شهر به حرمت آن خونهای پاک شهدا نامیده می شود. و اهتزاز پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی ایران بر فراز مزار حمید های این سرزمین سند پیروزی همیشگی خون بر شمشیر است.

آخرین به روز رسانی در پنجشنبه 24 بهمن 1392 ساعت 10:09