خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنانکه که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنانکه این گوهرها را در دامن خود پروراندند.امام خمینی(ره)
بار خدايا توانائيم ده تا در اين جبهه ها تزكيه شوم و بوسيله اين تزكيه به تو نزديك گردم.شهيد غلامرضا حسين پور
 
 

پیوندها

 
 

 
شهيد نادر زندي
امتیاز کاربر: / 1
بدخوب 
نوشته شده توسط زمزمه عشق   
پنجشنبه 23 دی 1389 ساعت 15:36

 

نام پدر:  غلامحسن             تاريخ تولد:  7/ 8/ 1341             تاريخ شهادت:  4/8/1361       محل شهادت:  خرمشهر- عمليات بيت المقدس       وضعيت تاهل:مجرد 

 

شهيد نادر زندي در خانواده اي محروم و مستضعف در روستاي موسوم به جور كوچان ميانمحله از توابع آستانه اشرفيه متولد شد او سومين فرزند خانواده بود، و بعلت فقر مالي در خانه ها كار ميكرد و همچنين كار زياد كشاورزي باعث شد كه وي توجه زيادي به درس نداشته باشد و لذا تا سوم ابتدايي بيشتر نتوانست ادامه  تحصيل دهد. و پس از اين به كار كشاورزي پرداخت .او بعد از مدتي به تهران رفت و به عنوان نامه رسان در شركتها مشغول به كار شد. او كه درد فقر و محروميت را چشيده بود در تظاهرات و راهپيمايي عليه رژيم منفور پهلوي شركت ميكرد در همين حين پدر او به علت بيماري فوت نمود و مسئوليت او در قبال خانواده سنگين تر شد. نادر تحمل این همه کار کردن مادر رانداشت وبه مادرش می گفت که تا زنده ام خرجی تو را می دهم او احساس مسئولیت زیادی می کرد.

.مدتي در يك تعميرگاه تلفن مشغول به كار شد. تا اينكه در سال 59 با آغاز جنگ، خود را زودتر از موعد مقرر جهت خدمت سربازي آماده ساخت. و بعد از طي آموزشي در هوابرد شيراز به اهواز اعزام شد.پس از چندي  از ناحيه گردن در عملياتي مجروح شد كه پس از بهبودي در عمليات بيت المقدس شركت نمود و بر اثر اصابت تركش خمپاره اي به ناحيه سر به درجه رفيع شهادت نائل آمد

 

پيام شهيد:

 

خوش دارم در عملياتهاي نبرد حق عليه باطل شركت نمايم و در همين راه نيز به شهادت برسم   
قسمتي از دردو دل  مادر شهيد:

 

وقتی پیکر او را دیدم نادر آنقدر راحت آرام گرفته بود که انگار سالهاست که نخوابیده بود آرام بود با چشمان نیم بازش .او حتمأ به مادر پیرش فکر می کند ونگاه می کند که من حالا چگونه خرجی در می آورم ،ولی خدا گواه است که نادر پس از شهادتش هم خرج مادش را میکشد . او مرا در سن پیری برای اولین بار به زیارت دختران امام حسین (ع) وخواهرش حضرت زینب فرستاده در آنجا بیاد همه شهیدان گریستم واز خداوند برای همه مادران وخانواده شهیدان طلب صبر کردم واز خدا خواستم که شهیدم را از من قبول کند وشفیع من در آخرت باشدتمام زندگی پسرم برایم خاطره است بیاد آن روز هايی که نتوانستم در کودکی چیزهای که دوست داشت برایش فراهم کنم اشک می ریزم بیایم نگذاریم که خون شهیدان را پایمال کنند وخاطره شهیدان را همیشه سینه به  سینه  زنده نگهداریم.
آخرین به روز رسانی در چهارشنبه 24 فروردين 1390 ساعت 13:50