خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنانکه که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنانکه این گوهرها را در دامن خود پروراندند.امام خمینی(ره)
بار خدايا توانائيم ده تا در اين جبهه ها تزكيه شوم و بوسيله اين تزكيه به تو نزديك گردم.شهيد غلامرضا حسين پور
 
 

پیوندها

 
 

 
شهید هادی اکبری
امتیاز کاربر: / 1
بدخوب 
نوشته شده توسط زمزمه عشق   
سه شنبه 16 فروردين 1390 ساعت 18:06

 

 

نام پدر: حسین            تاریخ تولد : 31/1/1341            تاریخ شهادت: 29/3/1367             محل شهادت:مهران             وضعیت تاهل: مجرد

 

 شهيد هادي اكبري فرزند دوم خانواده بود اودر روزهاي پر از شادي ونو شدن سال و در آخرين روز فروردين ماه به دنیا آمد  آن زمان در لنگرود خانه اي اجاره اي داشتيم پدر مرحومش از بچه بسيار خوشش مي آمد با به دنيا آمدن او بسيار شاد بود .با اينكه كار پدرش  بسیار سخت بود ولي ترك خانواده نمي كرد از سركار  که مي آمد با بجه ها بازي مي كرد يادم است بر اثر تصادفی كه برايش پيش آمده بود  انگشت كوچك ودومي پایش را  بريده بودند و با عصا به سركار مي رفت   و هر چه به او میگفتم کمی استراحت کن تا خوب شوي مي گفت بچه ها گرسنه مي مانند كرايه خانه داریم و ...  پسر بزرگم در آن زمان  مريضي سختي گرفت  هادي هم تب سختي گرفته بود برايشان  از آستانه دكتر آورده بودیم و در آن لحظه  واقعا مرگ به سراغشان  آمده بود ولي انگا ر خواست خدا بود كه او در  2سالگي از دنيا نرود بلكه وقتي ديگر ،زماني مناسبتر و در مكاني خاص.اما برادر بزرگش مهدي از دنيا رفت . حال هادي عزيزتر شده بود خلاصه همه بچه هاي خانواده در مستاجري بدنيا آمدند آخرين مكان اجاره ما آستانه اشرفيه بود تا اينكه خانه اي ساختيم در كوچه شهيد مرادي پور. هادی بسيار منظم و دقيق و پسر پراستعدادي بود همراه پسر دايي اش به باشگاه كارته مي رفت. تا راهنمايي درس خواند  و بعد به دليل فقر مالي به كار پناه آورد وبيرون مشغول كار شد. بچه خوشرو یی بود و  به خانواده بسیار علاقمنداو دوستدار واقعي ائمه  و چهارده معصوم بود و در مراسمهاي عزاداري محرم و ماه رمضان شركت مي كرد احترام بسیار زیادی به پدرش میگذاشت. او بعد از برادر كوچكتر به سربازي رفت هميشه فكرش اين بود كه به ما سخت نگذرد. درمرخصی ها و در ميان خدمت پولي زياد ی از پدر نمي گرفت مي گفت برايم مي گذرد شما مواظب خود باشيد در آخرين بار كه به جبهه مي رفت بعد از مرخصي مي خواست  براي محرم بيايد چند ماهي بود كه نيامده بود تا اينكه درست بعد از اينكه 3روز از اتمام سربازي 2 ساله اش میگذشت  به 1 ماه احتياط كه براي جبهه اعلام كرده بودند رفته بود که خبر مفقود الاثري او را شنيديم يعني خدا خواست و  او را طلبيد با اينكه سربازيش را تمام كرده بود ولي در احتياط اضافه به شهادت رسيد ومن از اينكه فرزندي داشتم تادر راه اسلام جانش را فداكند از خدا سپاسگزارم.

 

 

آخرین به روز رسانی در يكشنبه 03 ارديبهشت 1391 ساعت 15:05