خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنانکه که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنانکه این گوهرها را در دامن خود پروراندند.امام خمینی(ره)
بار خدايا توانائيم ده تا در اين جبهه ها تزكيه شوم و بوسيله اين تزكيه به تو نزديك گردم.شهيد غلامرضا حسين پور
 
 

پیوندها

 
 

 
شهید محمد علی بشلیده
امتیاز کاربر: / 2
بدخوب 
نوشته شده توسط آستانه   
پنجشنبه 15 ارديبهشت 1390 ساعت 12:38

 

 

تاریخ تولد:  1/1/1339          تاریخ شهادت:   31/6/1363         محل شهادت:  لنگرود     وضعیت تاهل: متاهل- 2 پسر   

 

 شهید محمد علي  بشلیده در  محله حسين آباد آستانه اشرفیه در خانواده ي مذهبي متولد شد خانواده اي كه سواد خواندن ونوشتن بلد نبودند ولي قران مي خواندنديعني سواد قراني داشتند محمد علي هنوز به مدرسه نمي رفت ولي خواندن قران در حد ابتدائي را نزد پدرش ياد گرفت وي دوران ابتدائي را  در مدرسه با نمرات خيلي خوب قبول شد وسپس به مدرسه ي راهنمائي سوزنچي سابق (دكتر شريعتي)و بعد از آن به دبيرستان بو علي سينا راه يافت محمد علي هميشه عاشق خدمتگذاري به مملكتش بود حتي در سال 1354خواست به دبيرستان نظام ارتش برود و پرونده هاي تحصيلي اش را  گرفته  بود و با خود براي ثبت نام به تهران برده بود ولي از انجا كه بعضي از دوستان او آشنائي با رژيم طاغوت داشتند وي را منصرف مي كنندو  او بر مي گردد تا  اینکه كمكم صداي تظاهرات و انقلاب بلند مي شود محمد علي در تظاهرات فعاليت بسياري داشت و بعد از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي   خود را آماده مي كرد براي مطالعه و شناخت كتب سياسي تا بتواند در مقابل عناصر گروهكها و ضد انقلاب بايستد و كتابهاي متعددي خريداري كرد كه هم اكنون  از او به یادگار مانده است . محمد علي بعد از پيروزي انقلاب آرام ننشست   و بلا فاصله انجمن اسلامي را  با مشكلات زيادي برای كمك  به برادران در مسجد آقا سيد حسن داير كرد و شروع به جذب جوانان و نوجوانان محله خود نمود  كه امروزه ده ها تن از آن جوانان عضو سپاه و ساير ارگانهاي انقلابي مي باشند وي در حين فعاليت و كارهاي انجمن در كنار پدر ومادر به كارهاي كشاورزي  نیز مي پرداخت واز هيچ كار مثبتي دريغ نمي كرد و هميشه كارهاي سخت تر را انتخاب مي كرد مگر اينكه براي ديگران موجب ناراحتي بكند روزها به سختي مشغول كار و فعاليتهاي اسلامي و شبها نيز تا پاسي ازشب مشغول مطالعه مي شد  شهيد بعد از فعاليتهاي زياددر انجمن اسلامي پايگاهي با كسب اجازه از مسئولين به كمك ديگر برادران در حسين آباد افتتاح كرد كه خود  نيروي  بسیار فعالي در پايگاه  بود در اين مدت كوتاه محمد علي چنان از خود ايثار گري نشان داده بود  كه مربي اموزش نظامي آنوقت شهر وي را به تهران براي اموزش نظامي فرستاد و  او در سال 1360براي عضويت سپاه ثبت نام کرد و در  آبان ماه  سال60وارد سپاه شد  شهيد بعد از سه ماه استقرار  در سپاه استانه جهت آموزش نظامي و عقيدتي به مدت سه ماه به چالوس منتقل شد .محمد علي در زمان اموزش با اينكه تعاليم سپاه در آن مو قع بسیار  سخت و با سر ما ي زمستان  همراه بود ولی  با نمرات بسيار عالي قبول شد.چون در آن زمان  بچه هاي اموزشي زياد بودندمربي تصميم گرفت كه بچه ها را به چهار گروهان تقسيم كند و اين تقسيم بندي بر اساس نمرات بود كه از بچه هاي اموزشي امتحان عقيدتي سياسي مي گرفتند و هر كس نمرات بالا مي گرفت به گروهان چهارم و بعد ضعيفتر را به 3 و همين طور سلسله مراتب پايين تر مي آمد شهيد در اين امتحان با نمرات ممتاز قبول شد و به گروهان چهارم معرفي شد . او در زمان آموزش سه ماهه اش مربيان چون عملكرد و استعداد او را ميديدند به ايشان پيشنهاد مربي تكنيك مي كنند و  ايشان نيز قبول ميكند. چند روزي نميگذرد که  شهيد در  درس تخريب نیز  نمره ممتاز يعني (20) مي آورد و مربيهاي ديگر نيز به ايشان مربيگري تخريب را پیشنهاد می کنند  ولي او چون هميشه دوست داشت بدنش را بكار بگیرد  تا بدنها را آب و لاغر كند نپذيرفت و او مربيگری  تكنيك را پذيرفت او همه جا موفق بود و مردم خوب فهميده و خوب گفته اند كه نه اينكه شهيد يك مربي نظامي بود بلكه يك مربي اخلاق بود آري او طي سه سال بيش از چهل هزار شاگرد تربيت كرد و به جپهه هاي نبرد حق عليه باطل فرستاد شهيد آنقدر صداقت داشت و خالص بود كه خود مردم در روز تشيع اش ثابت كردند كه ديگر لازم به ذكر نيست شهيد از اخلاق بخصوصي بر خوردار بود بلند صحبت نمي كرد اهميت خاصي در بوقت خواندن نماز و قرائت نماز مي داد اگر  كاري بين چند نفر تقسيم مي شد ايشان سعي مي كرد كه سخت ترين را انتخاب كند يا بيشترش را بعهده بگيرد ايثار و از خود گذشتگي عجيبي داشت هيچ وقت دوست نداشت كه كسي در مقابلش از او تعريف  كند هميشه سعي مي كرد كسي را از خود نرنجاند و اگر  هم گاهي پيش مي آمدبلا فاصله عذر خواهي مي كرد سر انجام محمد علي در شهريور سال 1363براي انجام عمليات راپل و نمايش آن در ميدان شهرستان لنگرود به مناسبت هفته جنگ كه روز نشان قدرت و يكپارچگي نظام است در حين انجام آزمايشي از پل كه به ارتفاع حدود 10 متر مي رسيد سقوط کرد  و پس از كمكها ي اوليه به بيمارستان پورسيناي رشت منتقل شد  و بعد از24 ساعت بیهوشی  مربی تکنیک و موانع استانهای گیلان و مازندران  به لقا ا..پیوست .

 

دلنوشته شهید: 

خيلي دوست دارم در جپهه شهيد شوم مي ترسم آخر در آموزش جانم را از دست بدهم و در جپهه نباشم و چون خودش مظلوم بود شهادتش نيز با مظلوميت به زندگي وي پاسخ داد.  

آخرین به روز رسانی در شنبه 02 ارديبهشت 1391 ساعت 16:49