خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنانکه که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنانکه این گوهرها را در دامن خود پروراندند.امام خمینی(ره)
بار خدايا توانائيم ده تا در اين جبهه ها تزكيه شوم و بوسيله اين تزكيه به تو نزديك گردم.شهيد غلامرضا حسين پور
 
 

پیوندها

 
 

 
شهید سید یعقوب سلیمانی
امتیاز کاربر: / 1
بدخوب 
جمعه 23 ارديبهشت 1390 ساعت 15:27

بسم رب الشهداء والصدیقین

 در نهم آبان ماه سال 1339هجری شمسی در روستای دهنه سرسفیدرود از توابع بندرکیاشهر کودکی از تبار حسین(ع)پا به عرصه وجود گذاشت که پدرش او را "یعقوب"نام نهاد.

پدر و مادرش با کشاورزی امرار معاش می کردند و سید یعقوب سلیمانی سومین فرزند پسر آنها بود.سید یعقوب در همان ابتدای کودکی با درد و رنج خانواده و کار سخت کشاورزی آشنا شد.

تحصیلات ابتدایی را در همان محل تولد آغاز کرد و مدتی نیز در شهرستان لنگرود ادامه تحصیل داد اما برای کمک به پدر و تامین هزینه زندگی مجبور به بازگشت به روستای خود شد.

کار سنگین در باتلاق های شالیزارهای شمال در همان دوره کودکی،روح حساس او را بیشتر متوجه درد و رنج کشاورزان و فاصله طبقاتی موجود بین سطوح مختلف جامعه نمود و سید یعقوب از همان زمان به دنبال رهایی محرومین از وضع موجود،جستجو و خود سازی را از مسجد آغاز کرد.

با اینکه خانه شان از مسجد فاصله زیادی داشت حتی در شب های سرد زمستان و در دوران تحصیل نیز قبل از طلوع فجر به مسجد می رفت و اهالی روستا با صدای دلنشین اذان او برای ستایش پروردگار  برمی خاستند.

زمان می گذشت و او نیزاز گذر زمان برای رسیدن به هدف بزرگ خود که همان رسیدن به الله بود استفاده می کرد.سال 57 روستای کوچک دهنه سرسفیدرود از جمله نقاط پیشتاز در عرصه انقلاب و پیروی از امام خمینی(ره)در منطقه بود که بسیار زودتر خود را برای استقبال از بهار انقلاب آماده کرده بود.

سید یعقوب نیز همچون سایر جوان های انقلابی با شور و شوق زیاد مبارزات سیاسی و انقلابی خود را علنی کرده بود.با پخش اعلامیه های انقلابی و سخنرانی های امام خمینی(ره) و شرکت در مراسم مذهبی در فعالیت های مبارزاتی بر علیه رژیم منحوس پهلوی نه تنها در روستای خود بلکه در سایر روستاهای اطراف نیزحضوری پررنگ و فعال داشت.

پس از به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی شکوهمند ایران،سید یعقوب برای پاسداری از ارزش های آن در کمیته انقلاب اسلامی عضو شدو مدتی بعد برای خدمت سربازی اعزام و در آنجا نیز جذب سیاسی عقیدتی نیروی دریایی جمهوری اسلامی شد و از آنجا نیز برای مبارزه با دشمن بعثی راهی خرمشهر گردید.

پس از پایان خدمت تنها بعد از 2روز مرخصی بار دیگر به همراه سایر برادران بسیجی خود از لنگرود عازم جبهه کردستان شد و با پایان ماموریت در آنجا اینبار بلافاصله به جبهه جنوب رفت و در عملیات رمضان مسولیت بخشی از نیروها  را بعهده گرفت و همانجا مجروح شد.

سید یعقوب این مجاهد خستگی ناپذیر بعد از پایان ماموریتش در جنوب به مرخصی آمد و بعد از توقف کوتاه چند روزه خود برای سومین بار راهی جبهه غرب شد و نقش مهمی در تصرف ارتفاعات"آلواتان"ایفا نمود.

در ادامه سید یعقوب با دیگر راهی جبهه جنوب شد و با درایت و کفایتی که از خود در کار شناسایی و اطلاعات و عملیات در گذشته نشان داده بود به توصیه شهید حسین املاکی به عنوان معاون اطلاعات و عملیات لشگر 25کربلا معرفی شد.

لشگر 25کربلا برای انجام عملیات والفجر 4 عازم غرب شد و سید یعقوب دلاور نیز به همراه لشگر به آنجا رفت.

سید یعقوب سلیمانی در تاریخ 26 مهرماه 62 به دستور مسوول تیپ برای توجیه منطقه عملیاتی(ارتفاعات حزنوک) به سرپرستی گروهی از رزمندگان منسوب و راهی آنجا شدند.

سرانجام این مبارز خستگی ناپذیر و این دلاور مرد عرصه جهاد در تاریخ 28مهرماه سال 62 در ارتفاعات کردستان بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید و روح پاکش به خدا پیوست.

 

فرازی از وصیت نامه شهید:

زیاد قرآن بخوانید،دعای توسل بخوانید برای اینکه شفیع ما باید ائمه معصومین باشند.به پدر و مادر خود بسیار احترام کنید.

خدایا ما را از بندگان صالح خود قرار ده تا نگوییم"ای جنگ از ما دور شو"؛امروز دیگر فرمان امام است حکم جهاد،جهاد فی سبیل الله.خدایا از تو می خواهم مرا به اسلام هدایت کنی و از تو می خواهم که در راه تو کشته شوم.

امروز تمام ابر قدرت ها می خواهند ضربه ای به انقلاب اسلامی مان بزنند و اگر ما در خانه بنشینیم حرف بزنیم که نمی توانیم اسلام را پیاده کنیم ،باید عمل کنیم و در هر شغلی که داریم باید بیشتر زحمت بکشیم در راه خدا هم عمل کنیم هم ارشاد.

خدایا سید یعقوب هم از تو تقاضای شهادت دارد و ماندن من که فایده ای ندارد خدایا این دنیای فانی هیچ است و خدایا از تو میخواهم که هنگام رفتن با دست پر از این دنیا بروم و شهادت در راهت را نصیبم بگردان.

آخرین به روز رسانی در دوشنبه 06 تیر 1390 ساعت 10:32