خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنانکه که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنانکه این گوهرها را در دامن خود پروراندند.امام خمینی(ره)
بار خدايا توانائيم ده تا در اين جبهه ها تزكيه شوم و بوسيله اين تزكيه به تو نزديك گردم.شهيد غلامرضا حسين پور
 
 

پیوندها

 
 

 
شهید منصور اسماعیلی
امتیاز کاربر: / 0
بدخوب 
جمعه 27 خرداد 1390 ساعت 16:52

بسم رب الشهداء و الصدیقین

 

 

 

 

 

منصور اسماعیلی فرزند یوسف ، دومین فرزند خانواده ای مذهبی ، در تاریخ 27 مردادماه سال 1340 هجری شمسی در محله کوی امام خمینی (ره) بندرکیاشهر متولد شد.

پدرش کارمند شیلات بود و از آنجا که بیشتر وقتش را بیرون از خانه به سر می برد، بنابراین مسولیت تربیت فرزندان را مادر آنها به عهده داشت و منصور با اینکه پسر دوم خانواده بود اما نسبت به سایر خواهران و برادرانش و حتی والدین خود بسیار احساس مسولیت میکرد و همواره مراقب و دلسوز آنها بود.

در انجام کارهای خانه و  کار کشاورزی پرتلاش بود . بسیار خوش اخلاق و مهربان بود و هرگز در تمام عمر گرانبهایش بدخلقی نکرد.

منصور تا سال آخر دبیرستان در رشته اقتصاد در بندرکیاشهر تحصیل نمود که سال های آخر دبیرستان با شلوغی ها و مبارزات علنی مردم با رژیم شاهنشاهی مصادف بود و او نیز در این فعالیت ها بسیار فعال بود و در تظاهرات مرتب شرکت میکرد.

از حوادث روزگار خود آگاه بود و برای خانواده اش نیز مسایل را توضیح می داد و آنها را در باره انقلاب و امام خمینی(ره) ارشاد می کرد.در همان دوران به صورت مخفیانه با عده ای دیگر از مبارزین انقلابی سلاح گرم تهیه و بین انقلابیون پخش می کرد.

پس از انقلاب و در سال 61 برای خدمت سربازی اعزام شد و پس از گذراندن دوره آموزشی در پادگان لویزان تهران به موسیان منتقل شد .

سال 61 منطقه موسیان جزو خط های مقدم جبهه ها بود و منصور چند بار مجروح شد؛یکبار ترکش به کمرش اصابت کرده بود که 8 روز در بیمارستان بستری شد و پیش از پایان دوره درمان بیمارستان را ترک کرد و به زادگاهش بازگشت تا دیداری تازه کند و دوباره به منطقه باز گردد.

با اینکه هنوز زخم هایش مداوا نشده بود به جبهه برگشت و بار دیگر از ناحیه بازویش مورد اصابت ترکش قرار گرفت و هنگامی که به مرخصی آمد به کسی چیزی نگفت تا آنکه مادرش از روی حرکات کند دست منصور هنگام پوشیدن پیراهن متوجه ماجرا شد.

منصور همواره می گفت : تا زمانی که جنگ هست من نیز یک سرباز خواهم بود . آرزوی شهادت داشت به معنای واقعی کلمه و در آتش این عشق می سوخت.

منصور در اواخر دوره خدمت با دختر مورد علاقه اش عقد نمود و قرار بود پس از پایان خدمت سربازی اش جشن عروسی بگیرند؛کارت عروسی هم آماده کرده بودند.

دوره سربازی منصور به اضافه 6 ماه دوره احتیاط نیز به پایان رسیده بود و به 15 کیلومتری پشت خط مقدم منتقل شد و قرار بود طی 10 روز آینده با گرفتن کارت پایان خدمت به زادگاهش باز گردد؛ اما همانجا خبر شهادت فرمانده شان را در خط مقدم شنید و تصمیم گرفت خود نیز به خط مقدم بازگردد؛ بنابراین با 14 تن دیگر از همرزمانش به منطقه رفتند.

سرانجام همانجا در موسیان و در تاریخ 12 آبانماه سال 61 منصور اسماعیلی این دلیر مرد مبارز  نستوه همراه دو تن از همرزمانش بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید و به جمع یاران آخرالزمانی حضرت سید الشهداء (ع)پیوست.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

آخرین به روز رسانی در دوشنبه 13 تیر 1390 ساعت 07:17