خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنانکه که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنانکه این گوهرها را در دامن خود پروراندند.امام خمینی(ره)
بار خدايا توانائيم ده تا در اين جبهه ها تزكيه شوم و بوسيله اين تزكيه به تو نزديك گردم.شهيد غلامرضا حسين پور
 
 

پیوندها

 
 

 
معرفی شهدای شهرستان لنگرود
شهید صادق کامکار
امتیاز کاربر: / 4
بدخوب 
نوشته شده توسط تفحص لنگرود   
يكشنبه 29 اسفند 1389 ساعت 08:49

شهید صادق کامکار

تحصیلات :دیپلم

تاریخ تولد:6/6/1347روستای فتیده لنگرود

تاریخ شهادت: 5/6/1367

 

 

در دامن شب به صبح امیــــد نشست         با مشعــــل مه به بام ناهیــــد نشســت

در دیده ی روزگار چون گوهر اشک        غلتید و به چشمه سار خورشید نشست

 

 

مسئول گروهان ابوالفضل از گردان حمزه لشکر قدس، دانش آموز بسیجی شهید صادق کامکار بود که در روستای فتیده از توابع شهرستان لنگرود به تاریخ 6/6/1348زمینی شد. سال اول دبیرستان بود که به همراه تنی چند از دوستانش که آنها نیز به شرف شهادت نایل آمدند؛ به منظور دیدن آموزش نظامی به قصد رویارویی با عناصر ضد انقلاب به مریوان رفت. در مریوان، همزمان با ستیز علیه عوامل دشمن، چون امام فرمود ه بود که درس خواندن رزمندگان در اوقات فراغت آنها خود به خود جهاد محسوب می شود؛ درس و تحصیل را رها نکرد. او اگر چه توانست در سال 1365در مبارزه با جهل، از آزمون ورودی مراکز تربیت معلم موفق بیرون آید ولی چون دید که انقلاب و اسلام در خطر است و آن سال را، سال سرنوشت جنگ اعلام کرده بودند؛ از دانشگاه صرف نظر کرده و به جبهه شتافت. چرا که معتقد بود: جبهه ی جنگ دانشگاه است! شهید صادق کامکار در عملیاتهای متفاوت با مسئولیتهای مختلفی شرکت داشت. سر انجام همان گونه که آرزویش بود؛ در پنجم مرداد ماه سال 1367 در حالی که برای دوازدهمین بار پای به جبهه گذاشته و بیش از 37 ماه و پانزده روز بود که از حضورش در جبهه های جنگ می گذشت، پس از 20 سال هجران، از شلمچه به وصال نائل آمد و آسمانی گشت.

 

 

خاطره

 در ایام جنگ شهید صادق کامکار برای چند روزی به مرخصی آمده بود. بر حسب اتفاق با یکی از دبیران زمان تحصیل بر خورد می کند. پس از صحبتهای روزمره، از جنگ و پیرامون مسایل آن صحبت نمودند. دبیرش از او سوال میکند: شما رزمندگان که اینقدر پایبند جنگ و بیشتر اوقات در جبهه ها هستید اگر امام خمینی فرمان توفق جنگ صادر نماید شما چه کار می کنید؟ شهید بلافاصله جواب می دهد: امام و حرفهای امام نور هست. امام اسطوره تقوی و ایمان به خدا، مرد پر خروش و با دیانت و سیاست، مرد خاموش نشدنی و فراموش نشدنی در دلها می باشد. مراد، رهبر و عشق همه رزمندگان می باشد. همه ما اطاعت محض و بی چون و چرا از او می کنیم. نه از او پیشی می گیریم. نه هرگز او را تنها می گذاریم.

 

وصیت نامه :

این را به همه بگویید راهی که من رفتم؛ راه حسین (ع)است و راه حسین، راه رستگاری است. کسی مرا مجبور نکرده است. آزادانه این راه را پیمودم و تا آخرین نفس و قطره خون، در این سنگر می مانم و از خدا ی تبارک و تعالی می خواهم که شهادت را نصیبم گرداند.

... نگذارید که دشمنان، دژمستحکم شما را با موشک تفرقه منهدم کنند! جبهه را پر کنید و پشت صحنه، حضور فعال داشته باشید!

...خدایا گناهانم را ببخش و لباس با فضیلت شهادت را که در دنبالش به خیلی از جاها سفر کردم، نصیبم فرما!

 

آخرین به روز رسانی در دوشنبه 28 شهریور 1390 ساعت 12:15
 
شهید فرهاد بائوج لاهوتی
امتیاز کاربر: / 1
بدخوب 
نوشته شده توسط تفحص لنگرود   
يكشنبه 29 اسفند 1389 ساعت 08:47

«شهید فرهاد بائوج لاهوتی »

 

نام پدر: منوچهر

تاریخ تولد: 1344

محل تولد: لنگرود – کومله

رشته ی تحصیلی: آموزش ابتدائی (مرکز تربیت معلم آستارا )

تاریخ شهادت:10/6/1365

محل شهادت: حاج عمران  -  کربلای 2

 

«خصوصیات اخلاقی شهید»

شهید بائوج لاهوتی در پرتو تربیت یافتن در کانون خانواده ای مذهبی و خداشناس، شالوده ی وجود خویش را با عشق به الله مزین نمود و با توجه به عبادت خالصانه، خودسازی را سر لوحه ی زندگی خود قرار داد. او برای اقامه ی نماز و خواندن دعا اهمیت فراوانی قائل بود و در مراسم مختلف مذهبی و سوگواریهای بزرگان دین پیشقدم می شد. از صفات بارز ایشان خوشروئی، ادب و شجاعت بود و سخنانش همواره بوی بندگی خدا و خضوع می داد. شهید به کتابخوانی علاقمند بود و از آثار شهید مطهری بهره های فراوان برد. ایشان برای احیای دین خدا در انجمن اسلامی پایگاه محل، کلاسهای عقیدتی، احکام و قرآن برگزار می کرد و خود مقید به حضور در آنجا بود. همیشه به برادران حزب اللهی سفارش می کرد تا به خودسازی و تقویت ایمان بپردازند. همچنین با تلاش فراوان همت می نمود تا از چشمه سار معرفت، جرعه ها بنوشد و به کسوت مردان خدا در بیاید!

 

«نقل از خواهر شهید »

«آن پوتین ها برای شما مناسب نیست »

پس از شهادت، فرمانده اش برای ما تعریف کرد: شب عملیات بود و نیرو ها را برای مقابله با دشمنان بعثی آماده می کردند که متوجه شدم، تعدادی نیروی جدید به گردان ملحق شدند. بیشتر دقت کردم تا آنها را بشناسم و علت آمدن آنان را آن هم در شرایطی که نیرو ها کاملا آماده بودند جویا بشوم. ناگهان چشمم به فرهاد افتاد که در بین نیروهای جدید ایستاده بود. ظاهر ش اصلا شبیه به یک رزمنده نبود.

حدس زدم که باز هم دوراز چشم خانواده، خود را به منطقه رسانده است. پرسیدم: که شما اینجا چه می کنید؟ گفت: آمده ام تا در عملیات شرکت کنم. جواب دادم: شما که حتی یک پوتین، در پا ندارید چگونه می خواهید با ما همراه شوید؟ در ثانی مسیرهای این عملیات بسیار دشوار و طاقت فرساست. ما نیز هیچ گونه وسیله ای برای تجهیز شما نداریم و تدارکات ما هم تمام شده است. فرهاد رو به من کرد و در جواب گفت: اگر مشکل، نداشتن پوتین است، به هر شکلی که باشد تهیه می کنم و بعد رفت و در بین لوازم مستهلک و غیر قابل مصرف، یک جفت پوتین پیدا کرد که چندین شماره از پایش بزرگتر بود. سپس نزد من آمد و گفت: فرمانده، حالا تجهیز شدم و می توانم دو شادوش سایر برادران رزمنده حرکت کنم. از آن همه سماجت و پافشاری فرهاد حرفی برای گفتن پیدا نکردم. نیمه های شب بود که راهی محور های عملیاتی شدیم. در طول مسیر، او را می دیدم که چگونه پا به پای دیگران حرکت می کرد و با پوتین هایی که هیچ سنخیتی باپاهایش نداشت، مردانه و استوار گام بر می داشت و خم به ابرو نمی آورد.

 

«وصیت نامه شهید »

ای مردم مسلمان و شهید پرور، نعمت این انقلاب و این رهبر و این جنگ را که خداوند به شما منت گذاشته درک کنید و خدای ناکرده کفران نعمت نکنید. این انقلاب، ثمره خون شهیدان می باشد. سعی کنید، خون شهدا را زیر پا نگذارید. تمامی کارهای خود را برای خدا انجام دهید که او نعمت پاداش و اجر دهنده واقعی است و خدای ناکرده آخرت خود را به دنیا نفروشید !

 

«ادامه دهنده راهشان باشیم.»

 

آخرین به روز رسانی در دوشنبه 28 شهریور 1390 ساعت 12:28
 
شهید محمد روستائی
امتیاز کاربر: / 5
بدخوب 
نوشته شده توسط تفحص لنگرود   
يكشنبه 29 اسفند 1389 ساعت 08:46

شهید محمد روستائی

 

محل تولد :روستای گالشکلام

تاریخ تولد :17/9/1342

تاریخ شهادت :5/7/1364

 

شهید محمد روستائی در سال 1342 در روستای گالشکلام چمخاله دیده به جهان گشود. دوران ابتدایی را در زادگاهش و دوران راهنمایی و متوسطه را در روستای گلسفید به پایان رساند. او به مانند اکثر جوانان روستایی همراه با درس خواندن به پدر و مادرش در انجام کارهای کشاورزی کمک می کرد و در فصل تابستان برای کمک به تامین معاش خانواده به انجام سایر کارهای دیگر مشغول می شد. از خصوصیات بارز اخلاقی او تواضع، اخلاص، ساده زیستی و کمک به خویشاوندان بود. با پیروزی انقلاب اسلامی در بسیج ستاد ناحیه  مقاومت چمخاله ثبت نام کرد و اکثر شبها را جهت حفاظت از دستاوردهای انقلاب شکوهمند اسلامی به نگهبانی می پرداخت. او که بسیجی عاشق بود و به لباس ساده و مقدس بسیج عشق می ورزید، با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به ندای رهبر بزرگ انقلاب اسلامی پاسخ مثبت داد و داوطلبانه عازم جبهه ها شد. او با وجود اینکه از یک پایش رنج می برد و طبق اصول اسلامی تکلیف جهاد از او بر داشته شده بود، اما به دفعات به جبهه رفت. سر انجام پس از بارها مجاهدت در راه خدا در تاریخ 5/7/64 در قله های اطراف شهرستان بانه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

 

خاطره :

عشق و علاقه و افری به لباس مقدس و ساده بسیجی داشت و این لباس را اکثر اوقات بر تن داشت. در آخرین باری که به جبهه اعزام شد به صورت بی سیم چی در یکی ار قله های اطراف شهرستان بانه  به خدمت مشغول شد. وقتیکه از طرف ضد انقلاب محاصره شد و هیچ راه گریزی وجود نداشت، دشمن به اوپیشنهاد می کند که اگر اسیر شود کاری به او نخواهند داشت اما او بسان قیس بن مسهر صیداوی سفیر امام حسین (ع)برای مردم کوفه که وقتی بدست سپاه ابن زیاد افتاد، برای اینکه اسرار نامه امام حسین(ع)فاش نشود، نامه را بلعید او نیز رمز بی سیم را بلعید. وقتی ضد انقلاب از موضوع مطلع میشود و به او دست پیدا می کند، از شدت کینه ای که به او داشتند پس از شکستن دست و پای او، سر انجام با شلیک چند گلوله او را به شهادت می رسانند و او مانند قیس بن مسهر صیداوی در همان لحظات آخر شعار مرگ بر کومله و دمکرات و زنده با د امام و اسلام را سر داد.

 

«وصیتنامه »

اینک که قلم در دستم روی کاغذ می لغزد به یاد دارم بارها قلم را به دست گرفتم و بر روی کاغذ  لغزاندم و وصیت نامه ام را نوشتم با این امید که دیگر زنده باز نگردم ولی چه کنم سعادتش نصیبم نگشت. هم اکنون امیدوارم که خداوند این بار توفیق شهادت در راهش را نصیبم گرداند. انشاءالله. البته می دانم که رسیدن به درجه و مقام لقاءا... و زیارت خداوند مختص افراد صالح ومتقی است و عاصیان را در آن مقام و جایگاه راهی نیست. لکن در اینجا توبه ندامت خود را با کمال سرافندگی و خجالت به پیشگاه حضرت باری تعالی و رحمت  نامتناهی  او می برم. امید وارم که به حق محمد آل محمد  خداوند بر حقیر ترحم نماید و از گناهان و تقصیر اتم در گذرد. تذکراتی چند خدمت تمامی عزیزان و سر وران ،بستگان، آشنایان و دوستان دارم. بدانید که اخلاص محک شناخت متقی و مومن از غیر مومن و غیر متقی است. لذااخلاص در امر را پیشه خود قرار دهید و اعمالتان را هر چند که قلیل باشد برای خدا خالص گردانید و آنرا همیشه خالص نگه  دارید. چرا که انجام عمل آسانتر از نگهداشتن آن است. آگاه باشید جایی که اخلاص نباشد اختلاف است و جایی که اختلاف باشد خود پرستی و هوی و هوس و در همانجا شیطان (ام الفساد )وجود دارد. نکته دیگر این است که انسان باید راحتی را یا در دنیا دنبال کند یا در آخرت. (حلاوۀ الدنیا مرارۀالاخره و مرارۀالدنیا حلاوۀالاخره ) 

خدایا جند الله را با سوگند به ثار الله در لشکر روح الله برای شکست عدوالله و استقرار حزب الله زمینه ساز حکومت جهانی بقیه الله راحفظ کن .

برادر کوچک شما، محمد روستایی 5/1/64

 

« شهید عزیز راهت را ادامه می دهیم»

 

آخرین به روز رسانی در دوشنبه 28 شهریور 1390 ساعت 12:40
 
شهيد سيروس محمدي
امتیاز کاربر: / 2
بدخوب 
نوشته شده توسط تفحص لنگرود   
يكشنبه 29 اسفند 1389 ساعت 08:42

 

شهيد سيروس محمدي

 

نام پدر: علي

تاريخ تولد:1333(ليسه رود)

تاريخ شهادت:1/12/1364

 

شهيد سيروس محمدی ليسه رودی در يك خانواده مذهبی متولد شد. از خصوصيات اخلاقی شهيد اين بود كه در مراسمات مذهبی و راهپيمايی ها حضور فعال داشت و در كارهیي عام المنفعه هميشه پيشقدم بود. او از اخلاق و رافت اسلامی بالايی برخوردار بود.

 شهيد پس ازاتمام تحصيل با شروع جنگ تحميلی در كسوت مقدس سربازی داوطلبانه به خدمت مقدس سربازی اعزام و در راه اعتلای نظام جمهوری اسلامی ايران به سر حدات جنگی كشور عازم شد. وی سرانجام در سال 1364 در منطقه عملياتی مهاباد توسط معاندين پليد حزب دموكرات به درجه رفيع شهادت نائل آمد.

پيكر پاك شهيد در زادگاهش، روستای ليسه رود به خاك سپرده شد.

با همكاری معاونت اداری – پشتيبانی فرماندهی انتظامی شهرستان لنگرود- سرگرد امير قلی نيا.

«ای شهید دعاگوی ما باش تا ادامه دهنده راهت باشیم.»

آخرین به روز رسانی در دوشنبه 28 شهریور 1390 ساعت 12:52
 
شهید سید اشرف سید نژاد
امتیاز کاربر: / 4
بدخوب 
نوشته شده توسط تفحص لنگرود   
يكشنبه 29 اسفند 1389 ساعت 08:38

شهید سيد اشرف سيد نژاد

 

فرزند عبدالحسين

تاريخ شهادت: 15/1/1375

محل شهادت: شهرستان مرزی خاش (در درگيری با اشرار مسلح)

 

شهيد سيد اشرف سيد نژاد در يك خانواده مذهبی در روستای سادات محله اطاقور ديده به جهان گشود. در دوران ابتدايی پدرش را از دست داد و با كارگری امرار معاش می كرد. همزمان به تحصيل نيز می پرداخت. در سال 1356 موفق به اخذ مدرك ديپلم در رشته ادبيات گرديد. برای پيدا كردن شغل راهی تهران شد كه همزمان با اوج فعاليت های انقلابی و پيروزی انقلاب اسلامی در راهپيمائيها و تظاهرات شركت فعال داشت. وی از سجايای اخلاقی فراوانی برخودار بوده و به عنوان مداح در سطح روستاهای اطاقور به مداحی می پرداخت. پس از پيروزی انقلاب اسلامی بدليل علاقه و امر به نظام جمهوری اسلامی به استخدام شهربانی اسبق (نيروی انتظامی فعلی) در آمد. پس از 20 سال خدمت صادقانه در تاريخ 15/1/75 در شهرستان مرزی خاش در درگيری با اشرار مسلح و سوداگران مرگ به درجه رفيع شهادت نائل آمد.

از اين شهيد بزرگوار 3 فرزند به يادگار مانده است. پيكر پاك وی در بهشت زهرا به خاك سپرده شد.

با همكاری معاون اداری پشتيبانی فرماندهی نيروی انتظامی شهرستان لنگرود:سرگرد قلي نيا

 

«شهید عزیز دعاگوی ما باش.»

آخرین به روز رسانی در دوشنبه 28 شهریور 1390 ساعت 13:14
 
<< ابتدا < قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 بعدی > انتها >>

صفحه 9 از 11