|
نوشته شده توسط گروه تفحص بندر انزلی
|
سه شنبه 15 آذر 1390 ساعت 10:09 |
بسم الله الرحمن الرحيم در حماسه ی حسینی آن کس که بیش از همه درس آموخت و بیش از همه پرتو حسینی بر روح مقدس او تابید،خواهر بزرگوارشان حضرت زینب (سلام الله علیها) بود.راستی که موضوع عجیبی است: زینب با آن عظمتی که از اول داشته است-و آن عظمت را در دامن زهرا(ع) و از تربیت علی (ع) به دست آورده بود- در عین حال زینب بعد از کربلا با زینب قبل از کربلا متفاوت است. ما می بینیم در شب عاشورا زینب یکی دو نوبت نمی تواند جلوی گریه اش را بگیرد . یک بار آنقدر گریه می کند که بر روی دامن حسین (ع) بیهوش می شود و حسین(ع) با صحبت های خودش او را آرام می کند: « لا یذهبن حلمک الشیطان» 1 خواهر عزیزم!مبادا وساوس شیطانی بر تو مسلط بشود و حلم را از تو برباید،صبر و تحمل را از تو برباید... اما همینکه ایام عاشورا سپری می شود و زینب حسین (ع) را با آن روحیه ی قوی و نیرومند و با آن دستورالعمل ها می بیند،زینب دیگری می شود که دیگر احدی در مقابل او کوچک ترین شخصیتی ندارد. امام زین العابدین (ع) فرمود : ما دوازده نفر بودیم و تمام ما دوازده نفر را به یک زنجیر بسته بودند که یک سر به بازوی من و سر دیگر آن به بازوی عمه ام زینب بسته بود . می گویند تاریخ ورود اسرا به شام دوم ماه صفر بوده است. بنابراین بیست و دو روز از اسارت زینب گذشته است ؛بیست و دو روز رنج متوالی کشیده است که با این حال او را وارد مجلس یزیدبن معاویه می کنند... و همین زینب رنج کشیده ،در همان محضر چنان موجی در روحش پیدا شد و چنان موجی در جمعیت ایجاد کرد که یزید معروف به فصاحت و بلاغت را لال کرد... و برای اینکه دل زینب را آتش بزند و زبان او را ساکت کند و برای اینکه زینب منقلب بشود ،دست به یک عمل ناجوانمردانه زد: با عصای خیزران خود به لب و دندان ابا عبدلله (ع) اشاره کرد. ولا حول و لا قوّة إلا بالله العلی العظیم « حماسه حسینی ،جلد اول،سخنرانی ها،استاد شهید مرتضی مطهری »
- بحار الأنوار،ج45،ص2.
|
|
نوشته شده توسط گروه تفحص بندر انزلی
|
سه شنبه 15 آذر 1390 ساعت 07:58 |
بسمه تعالي اگر از ما بپرسند شما در روز عاشورا که دائماً حسین حسین می کنید و به سر خودتان می زنید ،چه می خواهید بگویید ؟ باید بگویم: ما می خواهیم حرف آقایمان را بگوییم ،ما هر سال می خواهیم تجدید حیات کنیم (یا أیها الذین امنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم) . باید بگوییم عاشورا روز تجدید حیات ماست.در این روز می خواهیم در کوثر حسینی شستشو کنیم،تجدید حیات کنیم،روح خودمان را شسنشو بدهیم،خودمان را زنده کنیم،از نو مبادی و مبانی اسلام را بیاموزیم،روح اسلام را از نو به خودمان تزریق کنیم. ما نمی خواهیم حس امر به معروف و نهی از منکر ،احساس شهادت ،احساس جهاد،احساس فداکاری در راه حق ،در ما فراموش بشود؛نمی خواهیم روح فداکاری در راه حق در ما بمیرد. این فلسفه ی عاشورا است،نه گناه کردن و بعد به نام حسین بن علی (ع) بخشیده شدن ! « حماسه حسینی ،جلد اول،سخنرانی ها،استاد شهید مرتضی مطهری » |
|
|
|
<< ابتدا < قبلی 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 بعدی > انتها >>
|